حکمرانی جمهوری اسلامی بر علیه زنان
مهرناز حاجیعلی، فعال مدنی
«قانونیت محدودیتهایی بر اعمال انسانها مینهد، اما آنها را به انجام دادن این اعمال برنمیانگیزاند؛ عظمت و پیچیدگی قوانین جوامع آزاد، در این است که تنها به افراد میگویند که چکار نباید بکنند ولی هرگز به آنها نمیگویند که چکار باید بکنند…» [١]
پس از پافشاریهای بیوقفه خمینی، مرجع تقلید زمان، به دولت اسدالله علم در سال۱۳۴۱، علم به ناچار مانع اجرای «لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» شد و در پی آن حق رای زنان نیز سلب گردید. سرانجام در دی ماه سال ۱۳۴۱ با اعلام انقلاب سفید توسط شخص محمدرضا شاه پهلوی، زنان حقرای خود را باز پس گرفتند اما دیری نپایید که قانون اساسی ایران تغییر کرد و قانون اساسی اسلامی اینبارزیر نظر مستقیم ولیفقیه و حاکم شرع، روحالله خمینی تصویب و در آن حق پوشش و دیگر حقوق قانونی زنان بر اساس موازین شرع تنظیم گردید.
دگرگونی عظیم سیستماتیک در کشور از سالهای آغازین انقلاب اسلامی، موانع اجتماعی زیادی را برای زنان به ارمغان آورد. انقلاب فرهنگی، تفکیک جنسیتی در مدارس، دانشگاهها و مراکز اداری، گزینش بر اساس عقاید اسلامی و چیرگی اقلیت مذهبی بر اکثریت زنان راه را برای تحصیل، کار و کسب موقعیتهای اجتماعی سخت کرد.
«زنان از تحصیل در ۵۴ رشته در آموزش عالی (بیشتر در حوزه علمی و فنی) محروم گردیدند. با شروع مجدد دانشگاهها، فقط ده درصد دانشجویان زن بودند». [٢]
در سال ۱۳۶۲ حجاب اجباری توسط مجلس شورای اسلامی تصویب و قانون مجازات اسلامی برایعدم رعایت حجاب در معابر و اماکن عمومی قابل اجرا و از آن پس نقش زن در کانون خانواده و فرزندآوری تعریف شد. امر به معروف و نهی از منکر جزو جدا نشدنی از بدنه اماکن عمومی و خیابانها گردید و به این طریق هر شهروند مجاز به برخورد با بدحجابی یا بیحجابی بود. تن دادن به مفهوم اجبار پوشش و ملزم به پاسخگو بودن درباره آن، بسیاری اززنان که تاب کنارآمدن با وضعیت موجود را نداشتند، روز به روز بیشتر به خانهها راند و رسانهها و نشریات که تحت سلطه مستقیم حکومت ایدئولوژیک بودند جامعه را روز به روز بیشتر به سمت جنس دوم بودن زنان سوق دادند. جامعه ایران و جامعه زنان ایرانی که در حال شکوفا شدن بود و قدمهای بزرگی در راستای هم مسیر شدن با جامعه جهانی پیموده بود، پس از انقلاب اسلامی به یکباره درون باتلاق متعفن قانون اساسی اسلامی و همچنین بستر مردسالار جامعه آن روز رو به نابودی نهاد.
در قانون اساسی تدوین شده جمهوری اسلامی، که جایگاه زن بر اساس قوانین شرع حد و حدود دارد، نه تنها فرصت همراهی و همپایی بانوان ایرانی با جامعه جهانی و برخورداری از توسعه و پیشرفت فعالیتهای حقوق زنان گرفته شد، بلکه در جامعه بسته، محدود و بهغایت ضد زن پس از انقلاب، امنیت و مشخصا امنیت روانی آنها و نسلهای پس از آنها نیز مورد آسیب واقع گردید.
قوانین لازمالاجرای حکومتی در تمام ابعاد جامعه رفته رفته فضا، ادبیات و آداب معاشرت و تمام رفتارهای فردی و اجتماعی را تحت تاثیر قرار داد.
قوانین ضد زن و ضد انسانی حکومت نه تنها زنان را در جامعه و مراکز دولتی همواره نیازمند یک مرد (قیم، ولی، همسر) وامیدارد، بلکه در تمام ابعاد و زوایای زندگی شخصی ملت نیز نفوذ پیدا کرده است.
وقتی انسانی تنها به صرف جنسیت، شهادتش در دادگاه، دیهاش، سهمالارثش و… یکدوم انسانی دیگر محسوب میشود و با این تفکر رشد میکند آیا خود، ارزش وجودی خود را باور میکند؟
نداشتن حق طلاق، حق خروج از کشور، حق حضانت فرزند، حق انتخاب پوشش، عدم برخورداری از فرصتهای شغلی، علمی، ورزشی، … تبعیض را علیه زنان نهادینه کرده است. برخوردار نبودن از حقوق اولیه انسانی برای نیمی از جمعیت کشور در لابلای قوانین اجتماعی عادیسازی و حتی دستمایهای برای کلیشهها و شوخیهای جنسیتی، لطیفههای مبتذل، تحقیر و قدرتنمایی در زندگی مشترک، فضای خانواده، محیط کار و مراکز دولتی و قانونی اعم از بیمارستانها، فرودگاهها و دیگر اماکن گردیدهاست.
کودکان با صدا و سیمای جمهوری اسلامی، کتب درسی ایدئولوژیزده، روایت دروغین از تاریخ، دروس قرآن، معارف اسلامی و تنظیم خانواده پرورش مییابند. آنها در هفت سالگی از یکدیگر تفکیک میشوند برای پرهیز از گناه و با این گفتمان رشد میکنند، نگاه به جنسیت نه به انسانیت. بماند که در این میانه هستند کودکانی که در بین این دو طیف قرار دارند و صدچندان تحت رنج و تبعیض قرار میگیرند. کودکان دختر برای حضور در مدارس، از هفتسالگی به اجبار تن به پوشش اسلامی میدهند، در ۹ سالگی برایشان جشن تکلیف گرفته میشود و آنها با توهم پرده بکارت، شرم از پریود، آزار و تعرض در خانواده و خیابان، کودک همسری، قتلهای ناموسی و فضایی سرشار از تبعیض پرورش مییابند.
«احساس گناه از احساس غم متفاوت است – احساس گناه اغلب ترکیبی از احساس شرم، اضطراب، سرخوردگی و تحقیر است. این احساسات میتوانند در طول زمان ظاهر شوند و بیشتر ایجاد شوند، احساس گناه میتواند تا حد زیادی بر احساس ارزش و عزت نفس ما تأثیر بگذارد». [٣]
اما شاید بتوان در این برهه از تاریخ، نقش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را به رغم برخی معایب، بسیار مثبت ارزیابی کرد، وجود معدود رسانهها و صفحات فعالین زنان و حقوق بشر در لابلای پروپاگاندای شرق و غرب جمهوری اسلامی تا حدودی توانسته قدمهای کوچکی در جهت آگاهسازی جامعه اسلامزده و مردسالار ایران بردارد، هرچند که با توجه به ابعاد فاجعه، راه بسیار است و جامعه ایران نیازمند آسیبشناسی دقیق وتحقیق و پژوهشیهای بسیار به خصوص در زمینه آسیبهای روانی میباشد با این حال زنان و دختران طی یک دهه اخیر فعالیتهای مثبتی در جهت افشای نابرابری و تبعیض برداشتهاند و همین امر مسبب یک وحدت گشته، وحدتی که در آیندهای نه چندان دور به زعم نگارنده سر به عصیان برخواهد داشت.
منابع:
- هانا آرنت/ توتالیتاریسم
- ناهید حسینی/ آموزش عالی، جنسیت و تحولات اجتماعی در ایران
- Guilt and How It Affects Us/ Andy Green –
- قانون اساسی/ shora.org