بنزین یا اسرائیل، کدام جمهوری اسلامی را به آتش میکشد؟
این روزهای پایانی فروردین ۱۴۰۳ اخبار مربوط به تنگتر شدن حلقهی سهمیهبندی بنزین و احتمال جنگ با اسرائیل بهدنبال کشتهشدن فرماندهان سپاه در کنسولگری سوریه بسیار در رسانهها دیده میشود. آنقدر که نیازی به توضیح در اینباره نیست و یک راست به موضوع این نوشتار میپردازیم.
درگیری با اسرائیل پس از ۴۵ سال رجزخوانی آغاز شد. شامگاه شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲، موجی از صدها موشک و پهپاد از خاک ایران راهی اسرائیل شد. تعداد این تسلیحات تا ۳۳۰ موشک کروز، بالستیک و پهپاد اعلام شدهاست. در صورتی که میانگین قیمت هرکدام از اینها را ۱۰۰ هزار دلار درنظر بگیریم که باتوجه به ترکیب عددی و تعداد زیاد موشکها این یک برآورد بسیار بسیار خوشبینانه است. آنگاه حداقل ۳۳ میلیون این یک شب هزینه روی دست ج.ا گذاشته است.
بنابر اعلام طرف مقابل ۹۹ درصد این پرندهها پیش از آسمان اسرائیل نابود شدهاند و اردن، انگلیس و آمریکا در این کار به اسرائیل یاری رساندهاند. این یعنی فقط ۳ فروند موشک به خاک اسرائیل خورده است. چنین دستاوردی در نخستین حملهی مستقیم یعنی جنگی بسیار پرهزینه برای هر دوطرف که اگر چه هزینهی دفاع اسرائیل بسیار بالاتر از حملهی ایران بوده اما باید درنظر داشته باشیم که تلآویو و همپیمانانش در صورتی که حملهای انجام دهند حتی نیاز به ورود به آسمان ایران را ندارند و خارج از حریم هوایی، مانند آنچه سالهاست در سوریه انجام میشود، میتوانند اهداف خود در ایران را نابود کنند. سیستم پدافند ایران امکان مقابله با آنها را بهلحاظ تکنولوژی و گستردگی و توان اقتصادی برای تأمین مهمات ندارد.
اسرائیل کشوری ۹ میلیون نفری به وسعت استان بوشهر است که تولید ناخالص ملی آن بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار است. در مقابل ایران با ت.ن.م ۴۵۰ میلیارد دلاری و نزدیک به ۹۰ میلیون نفر جمعیت، اگر چه بودجه نظامی برابر با اسرائیل دارد اما کارآمدی این بودجه بسیار متفاوت است. اشراف اطلاعاتی اسرائیل بر جمهوری اسلامی و نفوذ تا بالاترین ردههای امنیتی آن نیز یک دست برتر دیگر به او میدهد. همچنین نداشتن مشروعیت داخلی و بینالمللی یک عامل دیگر در شکست ج.ا در مقابل اسرائیل است.
این حمله دقیقا در زمانی انجام شد که نتانیاهو در زیر بالاترین فشارهای بینالمللی برای پایان جنگ در غزه بود و اکنون ورق کاملا برگشته و تمام جهان یکصدا به نفع این او موضع گرفتهاند. در چنین شرایطی اگر تلآویو تصمیم به حملهی متقابل بگیرد، بدون شک ابتدا آرزوهای هستهای علی خامنهای و بعد از آن تداوم جمهوری اسلامی را از درون و بیرون بهآتش خواهد کشید.
پرسش متداول دیگری که این روزها بین مردم و رسانهها و کارشناسها رد و بدل میشود این است که آیا بنزین گران خواهد شد؟ آیا راه فراری از این موضوع وجود دارد؟ پاسخ بسیار کوتاه به پرسش نخست «بله» و پرسش دوم «خیر» است. دلیل آن نیز برای آنان که اخبار و آمار را دنبال میکنند واضح است. توازن بین تولید و مصرف بنزین در ایران از سال ۱۳۹۶ متزلزل شد و نهایتا در سال ۱۳۹۷ برهم خورد. یعنی میزان مصرف بنزین بیشتر از توان تولید روزانهی بنزین در داخل ایران است. مشکلاتی مانند ناتوانی در تولید بنزین سوپر و بنزین باکیفیت بالای معمولی، نبود پول و اراده برای سرمایهگذاری در بخش پتروپالایشی نفت، تحریمهای ناشی از ماجراجوییهای هستهای و بسیاری دیگر موارد موجب شده که بنزین برای دولتهای جمهوری اسلامی مانند یک تلهی مرگ در سالهای اخیر عمل کند.
در حال حاضر دست کم روزانه ۱۰ میلیون لیتر کمبود تولید بنزین در ایران وجود دارد. این درحالیست که دولت حتی از بنزین سرطانزا و سمّی پتروشیمی هم برای تامین مصرف روزانهی داخلی استفاده میکند. علت اصلی این کمبود هم به مافیای تولید و واردات خودرو باز میگردد. خودروهای صفر کیلومتری که ۱۰ تا ۱۵ لیتر بنزین در هر صد کیلومتر میسوزانند و تقریبا تمام آنها ۴ سیلندر یا کمتر! دارند دلیل اصلی بالا بودن تقاضای بنزین در کشور پهناور ایران است.
از سوی دیگر، ج.ا زیر بار تحریمهای نفتی و هزینههای سنگین جنگجویان نیابتی در حال فروپاشی اقتصادیست. بنابر آمارهای رسمی داخلی و برآوردهای بینالمللی ایران سالانه تا ۸۰ میلیارد دلار یارانه سوخت پرداخت میکند. از سال ۱۳۹۷ این مبلغ معادل دو برابر کل درآمد نفتی ایران از صادرات نفت خام و محصولات جانبی بوده است. ترجمهی این تراز با کلمهی «ورشکستگی» برابر است. نکته بسیار تأسفبار دربارهی اساس و بنیاد یارانهی سوخت این است که بهکلی با اهدافش در تضاد است. براساس پژوهشی معتبر از ساینسدایرکت، هدف از پرداخت یارانهی انرژی ایجاد رشد اقتصادی و پیشرفت است اما در ایران بزرگترین سهم در رشد اقتصادی غیر نفتی متعلق به بخش خدمات و کشاورزی بوده که کمترین سهم از یارانهی انرژی را دریافت میکنند (مصرف انرژی و سوخت در این بخش بسیار کمتر از بخشهای صنعت و … است).
نخستین راهحلی که برای جلوگیری از افزایش تقاضا به ذهن هر مسئولی میرسد، افزایش قیمت بنزین و جهانی کردن آن است. راه حل بعدی ایجاد محدودیت در خرید یا همان جیرهبندیست. نخستین و تقریبا تنها دستاورد جیرهبندی در هر زمینهای ایجاد فساد و بازارسیاه و مشاغل مرتبط با این فساد است. این دستاورد طی دو دهه سهمیهبندی اخیر بنزین در ایران آنقدر شدید و برجسته بوده که حتی دولت برای آن وبسایت رسمی ایجاد کرده تا مردم سهمیه بنزین مصرف نشدهی خود را به یکدیگر بفروشند!
حال که شکست جیرهبندی در کاهش تقاضا قطعی شده، فساد و رانتهای داخل حکومت نیز امکان اصلاح نظام خودرویی کشور و کاهش سرانه مصرف بنزین و گازوئیل در حمل و نقل را از میان برده است، بازگشت به راه حل نخست تنها گزینه است اما قیمت بنزین در ایران دومین قیمت ارزان در جهان است. تنها کشور ارزانتر از ایران ونزوئلاست. حتی همسایگان نفتی ما هم چنین یارانهای روی بنزین پرداخت نمیکنند. قیمت بنزین در امارات معادل ۵۳ هزار تومان، روسیه ۴۵۵۰۰ تومان و کویت ۲۳۴۰۰ تومان است. در ترکیه هم بابت هر لیتر بنزین باید ۸۷۱۰۰ تومان پرداخت شود.
این یعنی ایران برای اینکه بتواند از شر ۸۰ میلیارد تومان هزینه در سال خلاص شود باید قیمت ۳ هزار تومانی را حداقل به ۳۰ هزار تومان برساند. این حتی از مبارزه با مافیای خودرو هم غیرممکنتر است. افزایش قیمت از هزار به ۳ هزار تومان در آبان ۹۸ ایران را به آشوب کشید و ۱۵۰۰ تن در یک روز توسط رژیم کشته شدند. اکنون رساندن قیمت به ۳۰ هزار تومان قطعا آرامش شکنندهی جامعه ایران را مشتعل کرده و جمهوری اسلامی را خواهد سوزاند. افزایش قیمت کمتر از این نیز فقط درد را به چند ماه عقبتر موکول میکند و درمانی نیست.
نکته: دیدگاههای ابراز شده در این نوشتار لزوماً بازتاب سیاستهای «موسسه ترویج جامعه باز» نمیباشد.
#جنگ #بنزین #کارت_سوخت #اسرائیل #پهپاد #موشک #سقوط