شکست توسعه کشاورزی در جمهوری اسلامی
منبع: کتاب تقلا برای توسعه در ایران
بحرانها در ایران بخشی جدانشدنی از مسائل روز هستند اما شاید میان این بحرانها، چالش آب از همه مهمتر و جدیتر باشد. بخش بزرگی از سرزمین ایران بهصورت تاریخی بیابانی و با بارش کم بوده و امروز با جمعیت فعلی، بحران ناترازی عرضه و تقاضا در بخش آب نمودی جدی پیدا کرده است. در این بین بخش کشاورزی در رقابت با مصرف خانگی و صنعتی، بهطور مستقیم با این بحران دست به گریبان است.
در شرایطی که تقاضا برای آب روزافزون است، خشک شدن دریاچهها و ناپدید شدن رودخانهها یا به انتها رسیدن منابع دیگر آب همگی نشان از بحرانی جدی در کشور هستند؛ بحرانی که میتواند منجر به تنشهای محلی و حتی منطقهای شود. بهطور حتم در این وضعیت، اولویت با ارائهی آب آشامیدنی به بخش خانگیست اما این تنها چالش بخش کشاورزی نیست. آب برای صنعت نیز نقشی حیاتی دارد و در رقابت میان صنعت و کشاورزی، آن که سودآوری بیشتری دارد برنده است. در شرایطی که کشاورزی را نمیتوان جابجا کرد، صنعت از این مزیت برخوردار است که میتوان آن را مکانیابی نمود. با اینوجود حضور صنایع در مناطقی که کشاورزی در آن جریان دارد، وزنه را به زیان کشاورزی تغییر میدهد و کاستهشدن از آبی که به تولید غذا اختصاص داشت، معضلی تازه پیشروی آیندهی این صنعت و همچنین آیندهی نسلهای بعدی در ایران قرار داده است.
طی سه دههی گذشته سیاستگذاری دولتها در ایران بیش از آنکه معطوف به ایجاد زمینهها و فرهنگ برای کاستن از تقاضا برای آب باشد، معطوف به افزایش عرضه و تشویق برای افزایش توان تولید در کشاورزی بوده است. احداث سدهای متعدد و بزرگ برای برداشت آب روی زمین و حفر چاههای عمیق که راهحلهایی برای این سیاست بودند، اکنون به بخشی از مشکل تبدیل شدهاند.
جمهوریاسلامی با تمرکز اهداف و روشها بر مبنای ایدئولوژی، سیاست تبلیغی «خودکفایی در غذا» را درپیش گرفت. این خودکفایی با توان تولید ۸۵ درصد از غذای مورد نیاز در ایران، در داخل، فشاری دو چندان بر منابع آب وارد کرد حال آنکه خودکفایی غذایی لزوما بهمعنی امنیت غذایی نیست. بنابر تعیریفی که فائو، نهاد غذا در سازمان ملل، دربارهی امنیت غذایی دارد، این شرایط به وضعیتی گفته میشود که در آن تمامی مردم همواره به غذای سالم و حاوی مواد مغذی لازم برای گذران روزمره خود از نظر جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی دسترسی دارند. همانگونه که در این تعریف مشخص است، فائو منبع و منشاء این غذا را درنظر نمیگیرد و در مقابل به دسترسی مردم به آن تمرکز دارد در حالی که جمهوری اسلامی بدون توجه به وضعیت اقتصادی و جغرافیایی، تمرکز خود را برقراری توازن بین مجموع تقاضا و مجموع تولید قرار داده است.
سیاست تمرکز بر توان تولید لزوما به معنی ایجاد شرایط برای امنیت غذایی نیست و حتی کشور صادر کنندهی مواد غذایی هم ممکن است مانند پاکستان در وضعیتی ناامنی غذایی برای شهروندانش قرار داشته باشد. در مقابل کشورهایی هستند که کمتر از ۸۰ درصد غذای مورد نیاز خود را تولید میکنند و این مشکل را ندارند. انگلستان و ژاپن دو نمونه از این کشورها هستند که نهتنها از امنیت غذایی خوبی برخوردارند بلکه هرگز نگرانیای از تحت تحریم بینالمللی قرار گرفتن ندارند و امنیت غذاییشان را در خطر نمیبینند. از سوی دیگر، معمولا تمامی مواد غذایی مورد مصرف در یک کشور را نمیتوان در مرزهای سیاسی آن تولید کرد و حضور در تجارت جهانی غذا تقریبا برای تمامی کشورها ناگزیر است.
تولید محصولات کشاوری در ایران بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۹ از نظر وزنی ۱۰ برابر شده و در این بین بیشترین رشد در محصولات علوفهای و سبزیجات بوده است. شاید این آمار عجیب بهنظر برسد چه اینکه بیشترین تمرزک تبلیغاتی در جمهوری اسلامی بر روی خودکفایی گندم بوده است. درواقع تولید گندم در ایران از ۸ میلیون تن در سال ۱۹۹۰ به ۱۳ میلیون تن سی سال بعد رسیده اما در همین زمان تولید ذرت علوفهای و سبزیجات بهترتیب ۸ و ۳ برابر شدهاند. نکتهی مهم در این افزایش تولید این است که این محصولات رشد تابستانی دارند و درنتیجه نیازمند آبیاری هستند پس مصرف فزانیدهی آب را درپی خواهند داشت.
جمعبندی
کشاورزی در ایران زیر حکومت جمهوری اسلامی مانند تمامی بخشهای دیگر، دچار شکست و فروپاشی شده است. دلایل اجمالی این شکست عبارتند از:
- جمعیت زیاد و در حال رشد کشور
- افزایش تقاضا به نستب جمعیت برای محصولات غذایی و بهویژه محصولات کشاورزی که اغلب آببر هستند
- نبود امنیت شغلی برای جذب فعالان کشاورزی که به دلایل مختلف ناگزیر به ترک این صنعت هستند.
- چندین دهه سیاستگذاری شعاری غلط برای ایجاد خودکفایی غذایی که مبتنی بر ایدئولوژیست و تبلیغ میکند که داشتن خودکفایی غذایی برای استقلال سیاسی امری لازم است.
- مدیریت بسیار ضعیف منابع آب و سیاستگذاری غلط در این زمینه به همراه فساد فزاینده و حضور نهادها و سازمانهای فاسد در این بخش که موجب فرسایش و نابودی منابع کشور شده است.
- تغییرات آب و هوایی که بخشی از آن جهانیست و امکان مقابلهی کوتاه مدت و منطقهای با آن وجود ندارد.
براساس این دلایل و شرایط، کشاورزی در ایران با این میزان از فرسایش آب و خاک نیازمند برنامهریزی بسیار دقیق و جدیست. برنامهای که میتوان برای بهبود این شرایط پیشنهاد کرد براساس دو رکن اصلی خواهد بود؛ نخست اینکه دست از سیاستهای ایدئولوژیک برداشته و هدفگذاری و تبلیغ خودکفایی غذایی را باید متوقف و دوم بر مدیریت و برنامهریزی برای کاهش تقاضای آب و ترمیم منابع آب تمرکز کرد. با شرایط فعلی که جمهوری اسلامی بر اقلیم ایران حاکم کرده، نهتنها امنیت غذایی بلکه حتی میزان گرسنگی نگرانکننده است و همزمان بحران آب امری جدی در آیندهی تنشهای منطقهای و کشوری محسوب میشود.