ریاضیات یک انقلاب موفق
چرا خاکستریها انقلابی نمیشوند؟
بخش نخست
✍️مهدی شادمهر و دن برنهارد
مقالهی پیشرو، یک پژوهش دانشگاهی با استفاده از مدلهای ریاضی برای برآورد وقوع انقلاب در پی یک شورش و احتمال موفقیت آن و همچنین عوامل موثر در پیروزی و شکست است. نتایج بهدست آمده از این تحقیق که در دو بخش ترجمه و منتشر میشود، در برخی موارد شگفتانگیز و حتی تعجبآورند.
برای بسیاری شاید قابل تصور نباشد که رویدادهای اجتماعی را بتوان با استفاده از ریاضیات محاسبه و پیشبینی کرد. این بخش از جامعهشناسی را دانش مدلسازی مینامند. در این روش هر دادهی اجتماعی مانند «میزان استفادهی هر فرد از اینترنت» را با یک مقیاس ریاضی نامگذاری کرده و سپس با استفاده از فرمولهای مرتبط ریاضی میتوان تاثیر آن در یک رویداد مشخص را محاسبه کرد. در جامعهشناسی از این روشها برای پژوهش دربارهی آنچه در جامعه جریان دارد و برآورد آنچه پیشرو است استفاده میشود. مانند هر دانشی که با انسانها سر و کار دارد، این محاسبات نیز به طور کامل و ۱۰۰ درصد کار نمیکنند اما برآوردهای قابل اتکایی از وضعیت جامعه و اقدامات جاری در آن بهدست میدهند.
از آنجا که محاسبات ریاضی و نمودارهای تخصصی موضوع این رسانه نیستند، بخشهای مربوط به این موارد حذف و نتایج آنها بهصورت خلاصه آورده شده است.
چکیده
عدم قطعیت در بازدهیها، یکی از ویژگیهای اساسی اقدامات جمعی در زمینههای حساس مانند اعتراضات و انقلابها است. ما در این مقاله، عدم قطعیت بازدهی را در یک مدل اقدام جمعی ادغام کردهایم. در این مدل، «محاسبهی اعتراض» افرادی که باید تصمیم بگیرند بین پذیرش وضعیت موجود یا به راه انداختن انقلاب، انتخاب کنند، تحلیل شده است. افراد این تصمیم را بر اساس ارزیابیهای شخصی خود از وضعیت موجود میگیرند.
هنگام تصمیمگیری برای انقلاب، هر شهروند باید ارزش وضعیت موجود و همچنین اقدامات دیگر شهروندان را استنباط کند که اطلاعات آنها در مورد ارزش نسبی وضعیت موجود و انقلاب را منعکس میکند.
ما شرایطی را مشخص کردهایم که در آن:
- اطلاعات کمتر دقیق دربارهی وضعیت موجود میتواند احتمال انقلاب را افزایش دهد.
- دانش مشترک و سیگنالهای عمومی ممکن است احتمال اقدام جمعی و حتی موفقیت انقلاب را کاهش دهد.
- شدت بیشتر مجازات میتواند وقوع مجازات را افزایش دهد.
- هنگامی که انقلاب شکستخورده به شدت مجازات شود، وقوع انقلاب با وقوع سرکوب همبستگی مثبت دارد، اما در صورت مجازات کمتر، این همبستگی منفی خواهد بود.
مقدمه
«انقلاب، مانند زحل، فرزندان خود را میبلعد.» بسیاری از رهبران انقلابهای موفق و اعتراضات سیاسی، سرنوشتی بسیار بدتر از آنچه در وضعیت موجود انتظار میرفت، تجربه کردهاند. با این وجود، بسیاری از افراد در زمانها و کشورهای مختلف جان خود را به خطر میاندازند تا رژیمهای استبدادی را سرنگون کنند. این مشاهدات نشاندهندهی عدم قطعیت شدید در مورد نتایج تغییرات بزرگی است که با موفقیت انقلاب همراه است. همچنین ارزیابیهای شهروندان از وضعیت موجود، تحت تأثیر پروپاگاندا و سانسور دولتی، با عدم قطعیت فراوان همراه است.
ادبیات موجود دربارهی اقدام جمعی بیشتر بر قطعی نبودن مربوط به توانایی رژیم در سرکوب اقدامات جمعی، هزینههای اقدام جمعی، و تعداد مخالفانی که تمایل به شورش دارند، تمرکز کرده است اما در این میان، از قطعی نبودنهای مربوط به وضعیت موجود و جایگزین (یعنی انقلاب) که موضوع اصلی تحلیل ما است، غفلت شده است.
این عدم قطعیتها ممکن است برای انقلابیون مصمم که هدف اصلی آنها سرنگونی رژیم است، اهمیت کمی داشته باشد اما برای اکثریت شهروندان معمولی، حتی تردید دربارهی اینکه آیا وضعیت موجود به اندازهی کافی «بد» است و جایگزین آن به اندازهی کافی «خوب» است تا انقلاب موفق ارزشمند باشد، میتواند تعیینکننده باشد.
رویکرد این مقاله این است که عدم قطعیت در بازدهی را در یک مدل اقدام جمعی ادغام کرده و پیامدهای تعاملات استراتژیک را که به وجود میآید، بررسی کند.
ما مدل «محاسبهی اعتراض» را برای افرادی ارائه میکنیم که باید تصمیم بگیرند آیا در برابر وضعیت موجود سر تسلیم فرود آورند یا انقلاب به راه اندازند. این مدل شامل دو شهروند است که میتوانند وضعیت موجود را با شورش به چالش بکشند. هر شهروند یک سیگنال شخصی دربارهی بازدهی نامشخص زندگی تحت وضعیت موجود دریافت میکند. سپس آنها تصمیم میگیرند که آیا انقلاب کنند یا خیر. انقلاب تنها زمانی موفق میشود که هر دو شهروند شورش کنند.
در غیر این صورت، وضعیت موجود برقرار میماند و شهروندی که شورش کرده است مجازات میشود.
پیامدهای عدم قطعیت در اقدامات جمعی
قطعی نبودن در بازدهیها، محاسبات استراتژیک پیچیدهای را برای شهروندان ایجاد میکند. هر شهروند درک میکند که اگر شورش کند اما انقلاب شکست بخورد، شهروند دیگر باید سیگنال مثبتتری دربارهی وضعیت موجود دریافت کرده باشد که او را به شورش نکردن واداشته است. به همین دلیل، در تصمیمگیری اولیه خود، شهروندان اطلاعات موجود در نتیجهی تعادل را در نظر میگیرند. دقیقا مشابه آنچه در انتخابات اتفاق میافتد و شهروندان منافع خود در برد و باخت هر جناح را درنظر میگیرند .
با این حال، تفاوتهای اساسی نیز میان این دو وجود دارد: در تنظیمات رأیدهی استراتژیک، هر رأیدهنده طوری عمل میکند که انگار تصمیم او تعیینکننده است در حالی که در اینجا، با شورش کردن، یک شهروند تصمیم دیگری را در تعیین نتیجه تقویت میکند.
این مشاهده دو پیامد اصلی دارد:
- شورش با امید به تغییر: حتی وقتی شهروندی سیگنال منفی دربارهی وضعیت موجود دریافت کرده و تصمیم به شورش میگیرد، همچنان ممکن است ترجیح دهد که انقلاب شکست بخورد. این در شرایطی روی میدهد که شهروند دیگری که شورش نکرده، سیگنالی قویتر دربارهی حفظ وضعیت موجود به او ارائه دهد.
- شورش برای اطلاعات بیشتر: یک شهروند ممکن است حتی در حالتی شورش کند که ارزیابی شخصی او نشان میدهد انقلاب بدتر از وضعیت موجود است. دلیل این امر آن است که تنها در صورت شورش، اطلاعات شهروند دیگر میتواند بر تعیین نتیجه نهایی تأثیر بگذارد. بنابراین، در برخی موارد، انقلاب موفق میشود حتی اگر هر دو شهروند بر اساس اطلاعات مشترک پس از انقلاب، وضعیت انقلاب را بدتر از وضعیت موجود بدانند. بهزبان دیگر، وقتی شهروندان به پشتیبانی از یکدیگر ولی با اختلاف نظر اساسی دربارهی آینده وارد میدان میشوند، باز هم شانس پیروزی شورش و رویدادن یک انقلاب افزایش مییابد.
ادامه دارد.
برگردان: بهزاد احمدینیا