آکادمی جنبش, دیده‌بان اعتصابات و اعتراضات, زن،زندگی،آزادی, یادداشت

قیام مهسا بدون سازمان‌دهی سازمان یافت (بخش دوم)

قیام مهسا مستقیما حکومت جمهوری اسلامی و مهمترین رکن حکمرانی اجتماعی آن یعنی پیاده‌سازی اسلام را نشانه گرفته بود.

قیام مهسا بدون سازمان‌دهی سازمان یافت (بخش دوم)

✍️بهزاد احمدی‌نیا

پس از آتش که این‌بار سوزاننده‌ی نماد حجاب در خیابان‌های ایران بود، نوبت به رسمی کهن از دل تاریخ باستانی ایران رسید. بریدن گیسوان از جمله رسومی‌ست که حتی هرودوت، تاریخ‌نگار پیش از مسیح یونان نیز از آن به‌عنوان آیینی برای عزاداری ایرانیان یاد کرده است.
فردوسی در شاهنامه: «برید و میان را به گیسو ببست»، حافظ: «گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب» و خاقانی و دیگر شعرای ایران نیز از این روش برای بیان حجم بالای اندوه یاد کرده‌اند. در جریان خیزش مهسا نیز زنان به‌صورت خودجوش اقدام به بریدن گیسوان کردند و شاید برای نخستین‌بار این آیین عزاداری به آیین خشم و مبارزه پیوند زدند.
بزرگترین نقطه‌ی قوت شورشی که به‌نام مهسا امینی شکل گرفت، خودجوش و مردمی بودنِ آن بود. یکی از جلوه‌های زیبا و موفق آن را در #برای و سپس موسیقی آن می‌توان دید. همین ویژگی طی دو ماه نخست شورش، سرکوب آن را برای جمهوری اسلامی غیرممکن کرده بود. هیچ رهبری و خط‌دهی مشخصی وجود نداشت و تمامی آنچه در خیابان‌ها رخ می‌داد از درون مردم و نمایان شدنِ خشم و نارضایتی نهفته‌ی جامعه بود اما این برتری آرام‌آرام به ضعف تبدیل می‌شد. هر شورشی برای به‌سرانجام رسیدن نیازمند سازمان‌دهی و رهبری و تبدیل شدن به یک انقلاب است و خیزش مهسا نیز از این قاعده مستثنی نبود.
ویژگی مثبت و مهم دیگری که این رویداد نسبت به تمامی اتفاقات پیش از خود داشت، مطالبه و تقابل آن بود. تا آن‌روز هر شورشی که در ایران شکل گرفته‌بود به‌دنبال مطالبه‌ای فرعی مانند مطالبات مدنی، سیاسی یا اقتصادی بود اما قیام مهسا مستقیما حکومت جمهوری اسلامی و مهمترین رکن حکمرانی اجتماعی آن یعنی پیاده‌سازی اسلام را نشانه گرفته بود.
اکنون برخی از اقدامات که منجر به سوء استفاده جمهوری اسلامی و درنهایت ضعف و شکست خیزش مهسا شد را بررسی می‌کنیم:

ابتذال از داخل، راه‌گشای شکست

یکی از مؤثرترین و پرکاربردترین روش‌ها برای مقابله با شورش‌، جنبش و انقلاب، استفاده از ضعف‌های درونی آن و قدرت‌طلبی و نفوذ عوامل سودجو در میان نیروهاست. روش این کار نیز بسیار ساده‌ است. ابتدا نیروهایی را به‌عنوان نیروهای معترض و همراه با جامعه پرورش داده و سپس در بزنگاه‌ها از این نیروها برای انحراف نیروی اجتماعی از هدف اصلی و در نهایت به ضعف و شکست کشاندن حرکت‌ها استفاده می‌شود.
جمهوری اسلامی در این زمینه سابقه و تجربه‌ای بسیار دارد، تا بدانجا که در برخی موارد حتی نیروی مقابل را در اختیار خود گرفته و برای اهداف پیچیده‌ی سیاسی-اجتماعی از آن بهره می‌گیرد. معروفترین این اقدامات، انفجار در حرم امام رضا در سال ۱۳۷۳ بود. براساس اطلاعات منتشر شده و تحقیقات انجام شده، احتمال انجام این عملیات توسط دارودسته‌ی رجوی بسیار کم و برنامه‌ریزی و انجام آن توسط وزارت اطلاعات ایران بسیار زیاد است. نمونه‌ی دیگر گروه «انجمن پادشاهی ایران» است. وزارت اطلاعات از میانه‌های دهه‌ی ۱۳۸۰ این گروهک را کاملا ردیابی و در داخل کشور عملا منهدم کرده بود اما هیچ اعلامی در این زمینه انجام نشد و اعضای شناسایی شده‌ی آن آزاد شده و سپس در برخی رویدادهای اجتماعی از آنها یا نام این گروهک برای اجرای عملیات ترور و وحشت بهر گرفته شد. نکته‌ی بسیار مهم این است که با برچسب همکاری با این گروهک حتی برخی مخالفان یا مبارزان در زندان‌ها محاکمه و احکام بسیار سنگینی دریافت کردند در حالی که گروهک در کنترل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بود.
به ابتذال کشاندن مطالبات اجتماعی و تحکیم جو بی‌اعتمادی داخلی در شورش‌ها و سازمان‌ها نیز یکی دیگر از کاربردهای این روش است. در جریان تمامی خیزش‌های دوران جمهوری اسلامی، شاهد ماجراهایی از درون قیام هستیم که ابتدا بخش زیادی از انرژی اجتماعی را به خود اختصاص داده و سپس حجم زیادی از اعتماد اجتماعی را در پی رسوایی و افشاگری از میان می‌برند. ماجراهایی از جنس «شکسته شدن هر دو پای حسین رونقی ملکی» در بحبوحه‌ی شورش ۱۴۰۱ نیز از همین دست بود.

شمشیرِ زن، زندگی، آزادی بر پیکر قیام

شعار زیبای زن، زندگی، آزادی که از سوی برخی طراحی شد و چون با اهداف و مطالبات قیام هماهنگی داشت، همه‌گیر شد، از سوی ستون پنجم در رسانه‌های خارج از کشور و شبکه‌های اجتماعی به تقابل با شعار مرد، میهن، آبادی کشانده شد. روزهای متمادی فعالان دروغین حقوق زنان در رسانه‌ها بحث‌های مفصلی در نفی استفاده از شعار دوم داشتند و تلاش کردند خیزش را زنانه و علیه آنچه «حاکمیت مردانه» می‌خواندند جلوه دهند. این اقدام یکی از ضربه‌ها و انحراف‌های مهم در جریان خیزش مهسا بود که مردان را از زنان جدا می‌کرد.

جعل تشکل: همکاری رسانه‌ها و فعالیت‌های مجاهدین خلق و تجزیه‌طلبان

از آنجا که نیاز به سازمان‌دهی در خیزش به‌شدت بالا رفته بود، جامعه تشنه‌ی یک رهبری برای دریافت خط مشی و اقدامات بعدی بود. شعارهای «ای شاه ایران، برگرد به ایران» و «رضاشاهع روحت شاد» حاکی از آن بود که تمایل‌ برای بازگشت به مشروطه‌ی سلطنتی در جامعه در حال رشد بود.
در این بین ناگهان انجمن‌ها، سندیکاها و تشکل‌های بسیار مشکوک و بی‌سابقه‌ای از طریق پربیننده‌ترین رسانه‌ی فارسی‌زبان خارج از ایران (در آن روز) شروع به انتشار بیانیه، دعوت به اعتراضات و اعتصاب و حتی تعیین محل و زمان تجمعات کردند. ماه‌ها پس از فرونشستن آتش، مشخص شد که این گروه‌های یک شبه، از طریق اینترنت و از آلبانی راه‌اندازی شده بودند. مجاهدین خلق که به‌خوبی می‌دانست پایگاه اجتماعی‌ای ندارد از طریق رسانه‌ی لندن سعی در هدایت قیام داشت.
بخش پایانی درباره‌ی نقش افراد سودجو و یک اشتباه که کار را تمام کرد اختصاص دارد.

 

نکته: دیدگاه‌های ابراز شده در این نوشتار لزوماً بازتاب سیاست‌های «موسسه ترویج جامعه باز» نمی‌باشد.