نیروی کار و شکست توسعه در ایران
منبع: کتاب تقلا برای توسعه در ایران
از سال ۱۹۶۰ و با آغاز فرایند توسعه در ایران، نیروی کار یا همان کارگران ماهر و سادهای که بازووان این توسعه بودند تحت تأثیر عوامل مختلفی دچار تغییر شدهاند. عوامل دموگرافیک، سطح آموزش، مهاجرت از روستاها به شهرها، مهاجرت از ایران و مهاجران خارجی که به ایران آمدهاند، عوامل اقتصاد کلان، تعداد افراد در سن کار و حتی تغییراتی که در خانوارها ایجاد شده بر توسعهی نیروی کار در ایران اثر گذاشتهاند. تحصیلات و سرمایه انسانی طی این سالها اثر بسزایی در رشد اقتصادی ایران داشته که نیازمند بررسی در بخشی مجزاست.
سرمایه انسانی
نیروی کار را بهطور کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد، نیروی کار فعال و نیروی کار غیرفعال. نخستین گروه آن بخش از جمعیت هستند که در سن فعالیت قرار دارند حال آنکه یا مشغول به کار هستند یا در بازار کار به دنبال شغل میگردند و دستهی دوم آن بخش از جمعیت کشور را شامل میشود که در سن کار هستند اما در بازار کار نیستند و به هر علتی نه شغلی دارند و نه به دنبال شغل هستند. افرادی که در سنین پایینتر از ۶۰ سال بازنشسته میشوند نیز در این دسته قرار میگیرند.
نگاهی به تحول نیروی کار در نیمقرن اخیر در ایران به ما نشان میدهد که پس از انقلاب سال ۱۹۷۹ در ایران دو بخش از نیروی انسانی رشدی فراگیر داشته است. نخستین و بزرگترین رشد در بخش نیروی کار غیرفعال رخ داده و دومین رشد متعلق به نیروی کار فعال در بخش خدمات است. بررسی دقیق نمودارها در این حوزه ما را به نتایج زیر میرساند:
- سرمایه انسانی در سن اشتغال در ایران از ۱۳ میلیون نفر در سال ۱۹۶۰ به ۶۶ میلیون نفر در سال ۲۰۲۰ رسیده که میانگین رشد ۹۰۰ هزار نفری در هر سال را نشان میدهد.
- نیروی کار فعال که دهههای پیش از انقلاب در حدود ۵۰ درصد از کل نیروی کار را تشکیل میداد پس از انقلاب به ۴۰ درصد افت کرده که این میزان کمتر از اغلب کشورهای جهان است و تنها کشورهایی مانند سوریه و یمن که درگیر جنگ داخلی هستند با ایران برابری میکنند.
- در نیم قرن گذشته علیرغم تداوم مشارکت پایین اقتصادی، نرخ بیکاری بین ۱۰ تا ۱۵ درصد در نوسان بوده و ۱۰ تا ۱۵ درصد نیز در شرایط استخدام حداقلی قرار داشتهاند.
- میزان کارگران نا امید در مقایسه با دیگر کشورها با درآمد سرانهی مشابه، در ایران بسیار وخیمتر و ۱۵ تا ۲۰ درصد از جمعیت غیرفعال است. تا سال ۲۰۲۱ رقم ترسناک ۲۵ تا ۳۰ درصد از نیروی کار که معادل ۱۶ تا ۲۰ میلیون نفر است، بنا به دلایلی از جمله ناتوانی در یافتن شغل مناسب، پایین بودن دستمزد یا نبودن هیچ شغلی دست از جستجو برای کار کشیده و خانهنشین شدهاند.
- آخرین نکتهی قابل توجه در این دادهها این است که اگرچه در طی نیمقرن گذشته اقدامات زیادی برای توسعهی اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته اما در آمار میتوان ضعفی بزرگ را شاهد بود. در بخش کشاورزی میزان ایجاد شغل و اشتغال در سالهای پیش و پس از انقلاب تقریبا ثابت بوده است. در مقابل بخش صنعت و خدمات بیشترین شغلآفرینی را در این دوره داشتهاند و پس از انقلاب نقش بخش خدمات بسیار بیشتر بوده است. آنچه با موازین و بنیانهای توسعه همخوانی ندارد این است که اقتصاد کشور پیش از آنکه بهطور کامل صنعتی شود، به سوی اقتصاد خدمات محور حرکت کرده و این به معنی وابستگی خارجی در بخشهای دیگر است.
این تمام اتفاقاتی نیست که طی نیمقرن گذشته در نیروی کار ایران رخ داده است. جوانان و زنان، دو فاکتور معنیدار دیگر در این تغییرات هستند. در سالهای نخست پس از انقلاب علیرغم رشد جمعیت و افزایش نیروی کار، مشارکت در تولید در کشور ۱۰ درصد کاهش داشته اما در دو دههی پس از آن و با ورود متولید ۱۹۷۵-۱۹۹۵ به بازار کار، جوانا ۶۰ درصد از نیروی کار را تشکیل دادند که اغلب آنها تحصیلات دانشگاهی داشتند. در نتیجهی این تحول مشاغل کم تخصصتر برای مسنترها ماند و یافتن شغل برای آنها که بالاتر از ۴۰ سال داشتند دشوار شد.
از سوی دیگر رشد جمعیت زنان در سالهای پس از انقلاب، عاملی دیگر به نیوری کار انسانی در ایران افزود و این تا جایی پیش رفت که تغییر اجتماعی بزرگی را رقم بزند. در سال ۱۹۶۶ تقریبا تمامی زنان خارج از نیروی کار فعال بودند. تنها بخش ناچیزی از جمعیت زنان بین ۱۵ تا ۲۵ سال شاغل بودند اما در ۲۰۱۶ زنان هم از نظر جمعیت آنقدر رشد داشتند که با مردان برابری کنند و هم در اشتغال توانستند سهم بیشتری در بازار کار بهدست بیاورند با این وجود همچنان سن فعالیت زنان ۱۵ تا ۵۰ سال و مردان ۱۵ تا ۶۵ سال است.
جمعبندی
جمعیت در سن اشتغال ایران بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۲ بیش از ۵ برابر شده است. از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی عدم مشارکت اقتصادی در رقم غیرقابل قبول ۴۰ درصد و بیکاری ۱۲ تا ۱۵ درصد قرار دارد. این اعداد فقط در کشورهایی مانند یمن و سوریه که درگیر جنگ داخلی هستند دیده میشود.
از سوی دیگر، عامل بسیار نگرانکنندهی دیگر، میزان حداقل دستمزد است که با تطبیق دقیق اقتصادی، این حداقل دستمزدها در سال ۲۰۲۰ در همان سطحی هستند که در سال ۱۹۶۰ بودهاند. درمجموع عوامل گستردهای مانند: نبود فرصتهای شغلی برابر و کافی، بخش دولتی فربه که موجب افزایش سطح توقع درآمد میشود، فضای کسب و کار خشن که هرگونه امکان رقابتی را از کسبوکارهای کوچک سلب میکند، افت شدید ارزش پول ملی، نبود امکان رقابت تولید بهدلیل نامناسب بودن دستمزدها و قیمتگذاری و هزینهی منابع که روی صنعتگری اثر منفی دارد و نامتناسب بودن تخصصها و تحصیلات همگی موجب شده تا در دهههای پس از انقلاب نیروی کار ایران نهتنها توسعه را تجربه نکند بلکه در جایگاهی پایینتر از پیش قرار بگیرد.
@APOSIRAN