کمبود برق و اهداف حکومت
نقش غنیسازی اورانیوم در مشکلات انرژی چیست؟
✍️بهزاد احمدینیا
زمستان تاریک ۱۴۰۳ از خانهها تا آسمان ایران گسترده شده است. در شهرهای بزرگ دیگر هوایی برای تنفس باقی نمانده و در خانهها قطعی برق سکوت برقرار کرده است. چرخ صنعت بهکلی از حرکت ایستاده و اقتصاد در آستانهی فروپاشی است اما سانتریفیوژها همچنان بیوقفه میچرخند. سنگ معدن اورانیوم از منابع نامشخص به مرکز ایران میرسد و خرد میشود. سپس به گاز تبدیل شده و از آنجا آنقدر در چرخهی پر مصرف غنیسازی میماند تا فعلا به غنای ۶۰ درصد برسد. اورانیوم جمهوری اسلامی هر روز غنیتر میشود اما بهای آن فقیرتر شدن روزانهی ایران و مردم ایران شده است.
معادلهی ناترازی
در حال حاضر ایران در تمامی عرصههای انرژی دچار کسری و بحران است که در برخی حوزهها این وضعیت از بحران عبور کرده و به ورشکستگی رسیده است. روزانه ۶ میلیون لیتر بنزین در بهترین وضعیت تولید پالایشگاهها کمبود وجود دارد. این میزان که نزدیک به ۵ درصد کل مصرف را تشکیل میدهد، در سال ۱۳۹۶ به منفی رسیده بود. یعنی مازاد تولید وجود داشت.
از سوی دیگر، ناترازی در حوزهی گاز نیز از وضعیت بحران عبور کرده تا جاییکه مدیر نظارت بر تولید شرکت ملی گاز معتقد است کمبود ۱۰۰ میلیون مترمکعب گاز در روز را نمیتوان ناترازی نامید و وضعیت بدتر است. این کسری بهصورت میانگین محاسبه شده و بهطور کلی در روزهای اوج مصرف کسری گاز تا ۲۵۰ میلیون مترمکعب نیز افزایش مییابد.
دیگر عضو سبد انرژی کشور یعنی برق نیز وضعیت مشابهی دارد. کمبود ۲۰گیگاوات برق در تابستانی گذشت و برآورد کمبود ۲۴ گیگاوات در سال آینده، در شرایطی که دولت از تأمین سوخت موردنیاز برای نیروگاههای موجود نیز ناتوان مانده است، بیانگر فروپاشی شبکهی تأمین انرژی در ایران است.
این معادلهی شوم در بخش انرژی، حتی از دید کارشناسان داخلی نیز از وضعیت بحران خارج شده و هزینهای است که از سهدههی پیش و با سرایت دیدگاههای ایدئولوژیگرا در دولتها رخ داده است.
غنیسازی اورانیوم و فقیرسازی کشور
همانگونه که بهصورت بسیار کوتاه شرح داده شد و اینروزها در رسانههای مختلف مفصل به آن پرداخته شده، ورشکستگی انرژی در ایران ابعاد مختلف و عوامل گوناگونی دارد که اگر چه همگی به یک سرمنشأ وصل میشوند اما اثرهای مختلفی در این ماجرا دارند. غنیسازی اورانیوم، یکی از اجزای این فاجعه در ایران است.
در حال حاضر کشور با ۱۸ گیگاوات کمبود برق روبرو است که این میزان در تابستان ۲۰ گیگاوات بود و در سال آینده ۲۴ گیگاوات خواهد شد. یک از راههای کاهش اثرهای مخرب این وضعیت، مدیریت مصرف و تبدیل شرایط به بحران است چرا که از بحران میتوان عبور کرد.
نکتهی بسیار مهم و جالب در ایران این است که حاکمیت به همان اندازه که در سوی تولید مقصر و مسئول است، در سوی مصرف نیز اثرگذار و مقصر محسوب میشود. یکی از این زمینهها که به بهانهی تولید برق راهاندازی شد، دستگاه عریض و طویل انرژی هستهای و چرخهی سوخت هستهای است.
تولید و غنیسازی سوخت هستهای درواقع پرمصرفترین و گرانترین بخش چرخهی انرژی هستهای است. میزان مصرف انرژی و کم سود بودن آن موجب شده که تنها کشورهای جهان سومی که دسترسی به منابع ارزان انرژی دارند در این زمینه پیشتاز باشند. قزاقستان، آرژانتین و تا حدودی چین و روسیه در بین این کشورها هستند. میزان دسترسی این کشورها بهویژه به انرژی برق-آبی مزیتی است که موجب شده بتوانند مصرف بالای سانتریفیوژها را تاب بیاورند. از سوی دیگر، دسترسی به معادن اورانیوم و مادهی خام اولیه نیز عامل دیگری بوده که این کشورها را در این زمینه موففق کرده است. ایران هیچکدام از اینها را در اختیار ندارد.
بنا بر اعلام جامعه جهانی انرژی هستهای، سانتریفیوژهای مشابه آنچه ایران در تأسیسات خود استفاده میکند، به ازای هر سو (SWU) توان غنیسازی، ۲۵۰۰ کیلوواتساعت برق مصرف میکنند. میزان مصرف در سانتریفیوژهای پیشرفتهی آمریکایی و اروپایی فقط ۵۰ کیلوواتساعت است اما اروپا و آمریکا همچنان غنیسازی را فقط بهصورت تحقیقاتی پیش میبرند و اقدام به راه اندازی تأسیساتی مانند نطنز و فوردو نمیکنند.
ایران در مجموع در مراکز مختلف غنیسازی هستهای خود معادل ۲۷۷۰۰ سو توان غنیسازی سالانه ایجاد کرده که روزانه نزدیک به ۷۵ سو غنیسازی انجام میدهند. این میزان غنیسازی اورانیوم به معنی مصرف روزانه ۴/۵ گیگاوات برق آن هم در مرکز ایران جایی که نه به منابع برق-آبی دسترسی دارد و نه در نزدیکی مراکز تولید گاز و نفت و نیروگاهی است.
چهار و نیم گیگاوات برقی که هر روز فقط در سانتریفیوژها (این میزان مصرف شامل دیگر بخشهای سازمان انرژی اتمی نمیشود) مصرف میشود میتواند بیش از ۲۵ درصد از کسری برق کشور را جبران کند. حال شاید این پرسش مطرح شود که آیا اورانیوم غنیشده برق بیشتری تولید نمیکند؟ پاسخ به این پرسش نیز این است که اورانیوم مورد نیاز برای استفاده در رآکتور بوشهر برای مدت ۱۰ سال در اختیار ایران قرار داده شده و فروش پس از آن نیز در برجام تضمین شده بود. همچنین لازم به یادآوری است که نیروگاه بوشهر توانی معادل یک سوم نیروگاه نکا دارد و از زمان راهاندازی تا امروز هنوز موفق به تولید بدون وقفه به مدت یکسال نشده است.
آنچه امروز برای تمام جهان آشکار شده این است که برنامهی غنیسازی اورانیوم جمهوری اسلامی هیچ هدف غیرنظامیای نداشته و تنها برای دستیابی به تسلیحات هستهای جهت پیشبرد تئوری خامنهای برای بازدارندگی راهاندازی شده است.
آخرین نکته در این زمینه این است که مهمترین علت فروپاشی ساختار انرژی کشور بهویژه در بخش نفت و گاز، تحریمهای ناشی از برنامهی هستهای و تقابل با جهان غرب در این زمینه است. همچنین هزینههای ارزی برنامهی هستهای ایران یکی از دلایل کمبود بودجه برای سرمایهگذاری در زیرساختهای انرژی کشور محسوب میشود.