نفوذ، آسانترن راه مقابله با جنبش (بخش دوم)
مأموران محرک در خیابان و رسانهها بهانهتراشی میکنند
در بخش نخست شرح داده شد که «نفوذ» کمهزینهترین و مطلوبترین روش دستگاههای سرکوب برای مقابله با حرکتهای اجتماعی است. انواع مختلف نفوذ در سطحهای مختلف یک حرکت اجتماعی نیز معرفی شدند. همچنین برای شما نوشتیم که در پایینترین سطح سرکوب یعنی برخورد با اعتراضات خیابانی، از دو روش نفوذ استفاده میشود. یکی از این دو روش یعنی استفاده از مخبرها بررسی شد و اکنون وارد بخش دوم یعنی مأموران میشویم.
مأموران محرک
واقعیت این است که هر جنبش اجتماعیای با حرکتها و اقدامات مسالمتآمیز آغاز شده و توسعه مییابد اما برای تبدیل شدن به انقلاب (در معنای جامعهشناختی، انقلاب جنبشی پیروز است که ساختارهای سیاسی و اجتماعی را دستخوش تغییرات بنیادی میکند) ناگزیر به تقابل با خشونت سرکوب و ارائهی نیروی اجتماعی و فیزیکی قدرتمندتر از نیروی سرکوب است. در بسیاری از موارد بهترین راه برای دستیابی به این نیرو، همراه کردن نیروی سرکوبگر در نظام موجود با جنبش است. همراهی ارتش، پلیس و دیگر ارکان سرکوب با نیروهای جنبش، کمخطرترین و بهترین راه برای پیروزی و تبدیل جنبش به انقلاب است.
با این توضیح، واضح است که دستگاه سرکوب تلاش میکند پیش از آنکه جنبش موفق به توسعهی همگانی شده و قدرت اجتماعی لازم برای رویارویی فیزیکی با حاکمیت را بیابد، بهانههای لازم برای سرکوب آن را ایجاد کند. این مرحله از سرکوب، مبتنی بر دو محور اصلی خواهد بود. نخست، برچیدن مشروعیت اجتماعی و جلوگیری از پیوستن بخش بیشتری از جامعه به جنبش و دوم، ایجاد زمینههای قانونی و اجتماعی برای برخورد شدیدتر با جنبش است.
نقش مأموران نفوذی در این مرحله برای دستگاه سرکوب حیاتی است. در گذشته این مأموران فقط در لباس معترضان در میان تجمع و در خیابان حضور داشتند اما با پیچیدهتر شدن شرایط، نقش و شکل این مأموران نیز انواع مختلفی پیدا کرده و در کنار مأموران خیابانی، مأموران رسانهای و متخصصان کامپیوتری و شبکههای اجتماعی همچنین پوشش چندلایهی متشکل از تمام این موارد به آن افزوده شده است.
مأموران میدانی و بهانههای سرکوب
کسانی که در تجمعها و اعتراضات خیابانی شرکت کردهاند حتما در زمانهایی دیدهاند که افرادی خارج از تیمهای رهبری یا حتی داخل آنها، ناگهان از برنامهی مسالمتآمیز اعتراضات خارج شده و با بهانههای احساسی، جمعیت را به سوی خشونت هدایت میکنند.
یک نمونه از این اقدامات معمولا در شرایطی رخ میدهد که پلیس ضد شورش در محل حاضر شده اما بهخاطر مسالمتآمیز بودن اعتراضات دلیلی برای اقدام و سرکوب خشونتآمیز ندارد. در چنین مواردی که معمولا آتش زدن لاستیک و سطلهای زباله برای ایجاد مانع یا مقابله با گاز اشکآور مرسوم است، عدهای جمعیت را تحریک به آتش زدن اتوبوسهای حمل و نقل عمومی، خودروهای پارک شده در محل یا حتی تخریب مکانهای دولتی مانند بانکها و استفاده از لوازم آنها برای ایجاد آتش در خیابان میکنند. اینگونه اقدامها نخستین بهانهی لازم برای حرکت پلیس ضدشورش و سرکوب خشونتآمیز را به آنها میدهد.
مهمترین راه تفاوت قائل شدن بین اقدامات «مأموران محرک» و اقدامات برنامهریزی شدهی جنبش، تشخیص لازم بودن و نالازم بودن یک کنش است. در صورتی که معترضان در تنگنا قرار گرفتهاند، راه فرار بسته شده و سرکوبگران در حال پیشروی هستند، یا شدت استفاده از گازهای اشکآور و دیگر ابزارها به حدی است که ادامهی عملیات را ناممکن کرده، استفاده از موانع برای پیشروی (مانند یک اتوبوس یا کامیون در وسط خیابان) یا تخریب یک نقطه برای ایجاد راه فرار امری اجتنابناپذیر است.
آنچه بسیار اهمیت دارد این است که مأموران محرک میدانی در زمان و مکانی اقدام به تحریک خشونت میکند که معمولا دلیلی برای آن وجود ندارد و بهانه برای سرکوب ایجاد نشده است. حضور نیروی سرکوب آماده به رزم، وجود دوربینهای متعدد فیلمبرداری برای بهتصویر کشیدن خشونت معترضان و اقدام علیه هدفهایی که بیش از حکومت به افکار عمومی آسیب میزند، از جمله ویژگیهای اقدام مأموران محرک است. نمونهی این اقدامها را اینطور میتوان توضیح داد: یک مأمور محرک میدانی هرگز جمعیت را دعوت به حمله به کلانتری، پایگاه بسیج یا یک خانهی امن اطلاعاتی نمیکند بلکه تخریب بانک، آتش زدن اتوبوس، تخریب مراکز خدمات عمومی و حمله به اموال شخصی مانند غارت فروشگاهها و آسیب به خودروهای حاضر در محل جزو اهدافی هستند که مأموران از آنها استفاده میکنند.
مأموران رسانهای و سرکوب چندلایه
با پیچیدهتر شدن ساختار جنبشهای اجتماعی، سرکوبگران نیز از این پیچیدگی بهره برده و از آن برای سرکوب چندلایه یا زمینهسازی برای سرکوب میدانی استفاده میکنند. این شکل از نفوذ نیازمند زمان بیشتر و جلب اعتماد عمومی است پس باید برنامهریزی و آمادگی پیشین برای آن وجود داشته باشد.
شبکههای اجتماعی و مجازی اینترنتی این روزها مهمترین ابزار برای آگاهیرسانی و سازماندهی جنبش هستند. دستگاه سرکوب با علم به این موضوع، مأموران یا افراد جذب شده برای نفوذ را مدتهای طولانی در این شبکهها جهت جلب اعتماد مخاطب بهکار میگیرد تا در بزنگاه لازم از آنها بهره بگیرد.
ارائهی اطلاعات نادرست (مانند ادعای شکنجهی یک شخص که پس از مدتی نادرستی آن اثبات میشود)، دعوت به مکانهای اعلام نشده (مانند آنجه در آبان ۹۸ و جنبش مهسا در تلگرام و توییتر و دیگر شبکههای اجتماعی از سوی برخی حسابهای کاربری انجام میشد)، ساختن گروههای مجازی و نیروهای غیرواقعی و ارائهی دعوتنامه از سوی آنها برای تجمع (مانند حسابهای کاربری جوانان محلات یا بیانیههای سندیکایی برای معلمان و کارکنان نفت در ایران از سوی گروههایی که وجود خارجی نداشتند) و در آخر پوشش رسانهای دوسویه برای این موارد از جمله روشهای مورد استفاده در محرکهای چندلایهی سرکوب هستند. پوشش رسانهای دوسویه به این شکل عمل میکند که ابتدا مأموران نفوذی در رسانههای پرمخاطب مخالف، اقدام به پوشش خبری گسترده از اطلاعات نادرست کرده و پس از آنکه غیرواقعی بودن آنها مشخص شد، رسانههای سرکوبگر از آن برای تبلیغ غیرواقعی بودن اعتراضات استفاده میکنند.
در مجموع این اقدامات منجر به فرسودگی نیروی اعتراض، دستگیری و سرکوب نیروهای فعال میدانی جنبش و تخریب چهرهی عمومی جنبش میشود. این نتایج باعث میشود یک جنبش اجتماعی نتواند در جامعه توسعه یافته و حتی نیروهای فعال خود را از دست بدهد. جنبشی که از سوی بدنهی اجتماعی پشتیبانی نشود و نتواند به سرعت خود را گسترش دهد، بهسادگی از سوی دستگاه سرکوب به شدیدترین شکل ممکن سرکوب خواهد شد تا درس عبرتی برای اقدامات آینده بسازد.