تحریریه فسادبان: طی ماه های اخیر همه جا صحبت از نوسان قیمت دلار است؛ پیر و جوان؛ کارگر و دانشجو؛ مجرد و متاهل همه شگفت زده به تحولات لحظه ای بهای دلار می نگرند که «داستان چیست؟» و «بالاخره چه می شود؟».
در ورای تمامی این نوسان ها و بالا و پایین رفتن های بهای ارز و طلا، یک چیز نمایان است و آن اینکه، مردم ایران بویژه در داخل کشور، همواره در حالت نوعی «بی آیندگی»، «بی فردایی» و «زندگی لحظه یی» قرار دارند. چه آن زمان که بهای دلار به بیست هزار تومان می رسد و چه زمانی که با حیله های دولتی کاهش می یابد، در هر دو حالت، مردم از فردای خود مطمئن نیستند؛ یک اقتصاد بی ثبات، نامطمئن و بی چشم انداز؛ شرایطی که به عنوان مثال یک زوج جوان اساسا نمی داند چقدر دارایی دارند؟ چه برنامه یی برای آینده خود می توانند طراحی کنند؟ و اساسا موجودی شان به دلار یا یورو چقدر است که بتوانند آینده خود را در کشوری دیگر با حداقلی از رفاه و آسایش بنا کنند؟
این وضعیت «بی آیندگی» تنها یکی از پیامدهای زندگی در کشورهایی با حکومت ناکارآمد، از هم گسیخته و غرق در فساد است که همه مردم را به انواع فرصت طلبی و روی آوردن به فعالیت های اقتصادی از نوع واسطه گری تشویق می کند؛ جایی که شانس، زد و بند، ساخت و پاخت و زیرمیزی می تواند آینده اقتصادی یک نفر را تامین کند نه میزان سواد، تخصص، دانش و تجربه.
کیفیت حکمرانی نامطلوب و ناکارآمد، از این جهت، تنها «شرایط اقتصادی» را ویران نمی کند بلکه ویژگی های فردی و شخصیتی شهروندان را نیز به مخاطره می اندازد. کسی که آینده ای برای خود متصور نیست و زندگی اش، کمترین ثباتی برای تحقق یک رویا ندارد، مستعد دست زدن به رفتاری است که شاید برای خودش هم عجیب باشد؛ همه اما قربانی همین سیستم ناکارآمد هستند؛ همین فساد و فروپاشی آشکار.