یادداشت مهمان

فرهنگ کارآفرینی و تقابل آن با اقتصاد ایران

کارآفرینی

فرهنگ کارآفرینی و تقابل آن با اقتصاد ایران

 

جامعه باز: ایجاد شغل یا همان کارآفرینی یکی از بنیادی‌ترین لازمه‌های اقتاد در جوامع مدرن است. در دوران پیشا مدرن، ایجاد و حفظ و توسعه‌ی شغل یک امر فردی و خانوادگی بود اما با توسعه‌ی جوامع بشری، نیاز به مشاغل و خدمات نیز گسترش یافت و با توسعه‌ی مفهوم «دولت» مشاغل دولتی یا همان «دیوانی» و «لشگری» نیز به جرگه‌ی منابع درآمد پیوستند. در گذر تاریخی به دوران مدرن، مفهوم صنعتگری و تولید از وضعیت خانوادگی و موروثی خارج و در کارخانه‌ها و مزارعی که از تکنولوژی‌های مدرن استفاده می‌کردند، به تولید انبوه تبدیل شد.

همراه با توسعه‌ی تولید انبوه، تجارت نیز شکوفایی و بالیدگی تازه‌ای را تجربه کرد و از آنجا که پیشینه‌ی تاریخی اقتصاد مبتنی بر کار و تولید جامعه و دریافت مالیات حکومت بود، اقتصاد مدرن نیز بر همین اساس پایه‌ریزی شد اما ظهور کمونیسم و سپس سوسیالیسم، نوع دیگری از چیدمان اقتصادی را مطرح کرد که مبتنی بر تصدی دولتی و توزیع ثروت از بالا بود.

طی دوران‌های مختلف، ایران همانند دیگر نقاط جهان، شکل‌هایی از رویه‌های اجتماعی کلاسیک را در خود پرورش داد که گرچه در پایه‌ها مشابهت‌هایی با دیگر نقاط جهان داشت اما در عمل و در بسیاری جزئیات خاصِ خودِ ایران بود. کارآفرینی و تولید نیز از جمله‌ی همین مفاهیم بودند که در ایران باتوجه به شرایط خاص خودش، شکل گرفتند. عبور از اقتصاد سنتی به مدرن در اواخر دوران قاجار و ابتدای دوران پهلوی و سپس شتاب فزاینده‌ی آن در دوران پهلوی دوم موجب شد مناسبات مالی ایران به سوی یک اقتصاد صنعتی با پشتوانه‌ی درآمد نفتی پیش رود که جنبه‌ی خصوصی آن سنگین‌تر از بخش دولتی بود اما با انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ این روند به‌کلی دگرگون شد. اقتصادی که به‌دلیل ایجاد شغل پرشتاب، با کمبود کارگر در بسیاری مراکز بزرگ شهری روبرو بود، به سوی یک اقتصاد کمونیستی-اسلامی تغییر مسیر داد و امروز در جایی ایستاده که نیازی به وصف ندارد.

درباره‌ی کار آفرنی در ایران و معضلاتی که اقتصاد دولتی برای کارافرینی ایجاد کرده، گفتگویی با دکتر حمید بابایی، پژوهشگر اقتصاد مالی در دانشگاه لییژ بلژیک داشتیم که در ادامه می‌خوانید:

پرسش: مبنای تاریخی اقتصاد در ایران مبتنی بر صنعت بوده یا تجارت و از چه زمانی این مبنا تغییر کرد؟

پاسخ: مبنای تاریخی اقتصاد در ایران بیشتر تجارت بوده و تا حدودی کشاورزی هم بوده است. اگر به تاریخ پیش از مشروطه بازگردیم، صنعتی در آن دوران وجود نداشت. در آن زمان اقتصاد ایران خلاصه شده بود در کشاورزی و دامداری و تجارت محصولات آن؛ به‌عنوان مثال پوست دباغی شده و محصولات کشاورزی از ایران به کشورهای همسایه صادر و از آنجا محصولات غذایی مانند قند و شکر وارد می‌شد. نخستین تلاش‌ها برای صنعتی‌سازی کشور در دوران رضا شاه انجام شد و در دوران محمدرضاشاه پهلوی شدت گرفت.

در دهه‌ی چهل با ایجاد کارخانه‌های فولاد و صنایع پتروشیمی و غیره به اوج خود رسید اما پس از انقلاب به‌صورت دولتی دنبال شد.

پرسش: اثر فرهنگ کار دولتی بر اقتصاد کشور چیست؟

پاسخ: اثر فرهنگ کار دولتی بر اقتصاد کشور در وهله‌ی نخست کاهش بهره‌وری نیروی کار است چراکه نیروی کار انگیزه‌های خودش را برای بهره‌وری بالا و ارائه‌ی کار بهتر از دست می‌دهد. نیروی کار پویایی خود را از دست می‌دهد و علاوه بر آن سبک مدیریتی که در نظام‌های دولتی وجود دارد معمولا مبتنی بر شایسته‌سالاری نبوده و بیشتر متکی به روابطی‌ست که در آن دولت وجود دارد (روابط ایدئولوژیک، سیاسی یا خانوادگی) در نتیجه نارضایتی شغلی در نیروی کار ایجاد می‌شود و مجموعه‌ی این شرایط بر راندمان نیروی کار اثر منفی خواهد داشت.

پرسش: ایا کارآفرینی لزوما نیازمند اقتصاد آزاد و سرمایه خصوصی‌ست یا نمونه‌های موفقی از اقتصاد دولتی با کارآفرینی مناسب وجود دارد؟

پاسخ: یک کار آفرین بیش از آنکه نیازمند سرمایه‌ و پول باشد، نیازمند فعالیت در اقتصاد آزاد و مبتنی بر بازار است. این اقتصاد اقتصادی‌ست که شرایط رقابت سالم در آن فراهم است. یک کارآفرین فرصت‌های سودآوری را شناسایی و تولید و عرضه‌ی کالای سودآور را آغاز می‌کند؛ در نتیجه هرچه تصدی دولتی در اقتصاد کمتر باشد، فرصت‌ها و فضای بیشتری در اختیار کارآفرین‌ها برای ورود به بازار است. علاوه‌بر آن، کاسته شدن از تصدی دولتی به معنی کاسته شدن از بروکراسی و فساد است که زمینه‌ی لازم را برای نقش آفرینی کار آفرین‌ها فراهم می‌کند.

پرسش: تصدی دولتی بر اقتصاد، چه اثری بر منابع و اجزای کار و کارآفرینی دارد؟

پاسخ: همان‌طور که می‌دانیم ایران منابع طبیعی بسیار گسترده‌ای دارد، برای مثال از نظر دسترسی به کانی‌های فلزی مانند مس، طلا، سرب و روی و دیگر فلزات بسیار غنی هستیم و از سوی دیگر منابع نفت و گاز ایران در اندازه‌های جهانی قابل توجه هستند. یک راه بهره‌گیری از این منابع، خصوصی‌سازی آنهاست. با استفاده از رویالتی می‌توان حتی چاه‌های نفت را خصوصی کرد و سهم رویالتی از آن دریافت کرد. این کار موجب ایجاد بهره‌وری در منابع و همزمان درآمدزایی مناسب از آنها خواهد شد. چنین سیاستی نه‌تنها هدر رفت منابع را به کمترین میزان خواهد رساند بلکه در بلند مدت زمینه‌های لازم برای حرکت به سوی آزادسازی قیمت‌ها و یک بازار آزاد کامل را فراهم می‌کند.

پرسش: جمع‌بندی شما درباره‌ی کارآفرینی و وضعیت آن در ایران معاصر چیست؟

پاسخ: کار آفرینی در ایران این روزها بسیار پر ریسک است. مهمترین تهدید برای کارآفرینی امروز، نبود ثبات سیاسی در ایران است. حتی اگر سرمایه‌گذارانی بخواهند از یک کارآفرین حمایت کنند این حمایت را به دلیل ریسک‌های سیاسی انجام نخواهند داد و به جای ان به‌سوی فعالیت‌های کم ریسک‌تر و پردرامدتر مانند سفته‌بازی و دلالی می‌روند. علاوه براین، تورم نیز یک عامل بازدارنده‌ی دیگر است. تورم پیش‌بینی‌پذیری در اقتصاد را بسیار دشوار کرده و موجب می‌شود کارآفرین برای آینده امکان سنجش تغییرات قیمت را نداشته باشد.

عامل مهم دیگر، نبود حاکمیت قانون است. تصمیمات خلق‌الساعه‌ای که در فضای اقتصادی اتفاق می‌افتد، هرگونه فعالیت بلند‌مدت را دشوار می‌کند و همزمان فرآیندهای دشوار اخذ مجوز در ایران بسیاری از کارآفرینان را نا امید می‌کند. برخی از شرکت‌ها، دو تا سه‌سال زمان برای اخذ مجوزهای لازم برای تولید یک محصول پیش رو دارند که این در حوصله‌ی سرمایه و تکنولوژی پیش رونده‌ی فعلی نمی‌گنجد. مسئله بعدی تأمین مالی و جذب سرمایه است. اخذ وام‌ها و سرمایه‌های بانکی در ایران بدون رانت دشوار یا غیرممکن است. در مجموع می‌توان به این نتیجه رسید که کارآفرینی در ایران آینده‌ای بسیار تاریک و ناامیدکننده دارد و تا زمانی که تصدی دولتی به شکل فعلی وجود داشته باشد، نمی‌توان به گشایش در این حوزه امیدوار بود.