راستی آزمایی ادعای «پادشاهی مشروطه» نمادی از دیکتاتوری
بهزاد احمدینیا
در مباحث سیاسی مطرح در جامعه، زمانی که سخن از تغییر نظام سیاسی به میان میآید، یکی از گفتمانهای پرطرفدار این روزها، سلطنت مشروطه است. در سوی مقابل، مخالفان این سیستم حکومتی با استناد به گذشتهی ایران مدعی هستند که پادشاهی یک نظام دیکتاتوری و خودکامه است که نشانی از دموکراسی ندارد.
پرسش این است که این ادعا تا چه اندازه درست است؟
دانشنامهی بریتانیکا سلطنت مشروطه را اینگونه تعریف کرده است:
«پلی بین خودکامگی و دموکراسی، شکلی از خودکامگی که در آن پادشاه قدرتش را به نهادهای مردمی و انتخابی تنفیذ میکند تا مشق دموکراسی کند. در این نوع از حکومت، قدرت مطلقه وجود ندارد و پادشاه بسته به نوع قانون اساسی میتواند رئیس غیر رسمی دولت یا فقط نمادی از رهبری باشد. دیگر نهادهای قدرت شامل قانونگذاری و قوه قضائیه براساس قانون اساسی مجزا خواهند بود.»
نمونههای مختلفی از پادشاهی مشروطه در جهان امروز وجود دارد که حکومتهای بریتانیا، هلند، سوئد، موناکو و نروژ در اروپا و تایلندع کامبوج، کویت و اردن در آسیا از آن نمونه هستند.
حجت کلاشی، فعال سیاسی دراینباره به جامعه باز گفت: «نظامهای پادشاهی مشروطه از نوع نظامهای دموکراتیک هستند که در آن هیأت مقننه و مجریه به رای و انتخاب مردم برگزیده میشوند. سابقه نظامهای مشروطه برمیگردد به پادشاهی انگلیس؛ الگوی همهی نظامهای مشروطه همین پادشاهی انگلیس است. پادشاهی انگلیس با سیطرهی آنگلوساکسونهای ژرمنی به سلتها یا بریتونیها شکل میگیرد و با ورود نرمانها ادامه مییابد.
پیمانها و فرمانهای شاه از منابع مشروطیت انگلیس است که از میان آنها مگنا کارتا مشهور شده است. این شکل از حکمرانی مبتنی بر قانون از درون تاریخ تحولات نظام سلطنت انگلیس برآمده و تکوین یافته است. پس حکومت قانون در تمام اروپا و سپس آمریکا و سایر کشورهای جهان، سرمشق پادشاهی دارد.»
در مجموع با توجه به چکیدهای از نظریههای جامعهشناسی سیاسی و درنظر گرفتن تجربههای مختلف گذشته و امروز در جهان میتوان به این جمعبندی رسید پادشاهی مشروطه بنیادی دموکراتیک دارد اما بسته به نحوهی اجرای آن میتواند در سراسر طیف دموکراسی و خودکامگی قرار گیرد.
پس ادعای خودکامه بودن پادشاهی مشروطه ادعای نادرست است.