آکادمی جنبش, یادداشت

مثلثی که فرانسه را به دموکراسی رساند

بهترین راه برای به‌نتیجه رسیدن به دموکراسی، جدا کردن سه رکن حکومت یعنی دستگاه‌های قضایی اجرایی و قانون‌گذاری است.

مثلثی که فرانسه را به دموکراسی رساند

نگاهی به نقش اندیشمندان در انقلاب فرانسه

بهزاد احمدی‌نیا

مطالعه درباره‌ی انقلاب‌های کلاسیک در تاریخ بشر همواره از اینجا آغاز می‌شود که یکی از ویژگی‌های اصلی انقلاب، داشتن ایدئولوژی است. ایدئولوژی در مفهوم عام به‌این معنی درنظر گرفته می‌شود که باید اعتقاد یا دیدگاه خاصی نسبت به جهان در بین انقلابیون مشترک باشد. به‌عنوان مثال، انقلاب «اسلامی» به‌این‌معنی است که تمامی نیروهای درگیر در این تغییر و بخش اصلی مردم، به اسلام اعتقاد دارند. به‌همین شکل انقلاب سوسیالیستی، بولشویکی، کمونیستی و از این دست نیز وجود دارند.

ایدئولوژی در چارچوب انقلاب چیزی متفاوت از دین یا خداشناسی است. درواقع ایدئولوژی در یک انقلاب به‌معنی فلسفه‌ای است که با اتکا به آن چرخ‌های تغاییر به حرکت در می‌آیند. این فلسفه می‌تواند منشاء دینی داشته یا رویکردی عملگرایانه و سیاسی داشته باشد. انقلاب فرانسه نیر مانند تمامی انقلاب‌ها، مبتنی بر دیدگاه‌های فلسفی سیاسی و اجتماعی بود. در بین تمامی اندیشمندانی که در سده‌ی منتهی به انقلاب فرانسه می‌زیستند، نقش اندیشه‌های سه اندیشمند بیش از دیگران در شکل‌گیری حرکت انقلابی برجسته است. این دیدگاه‌ها حتی تا امروز و پس از گذشت سه قرن از این رخ‌داد، هنوز هم در چارچوب حکومتی این کشور قابل مشاهده هستند.

روسو، موسیقی‌دان و نویسنده‌ای که آزادی را تبیین کرد

ژان ژاک روسو، متولد ژنو در خانواده‌ای فرانسوی بود. او ۶۶ سال با فراز و نشیب‌های زیادی زندگی کرد و آثار مختلفی از موسیقی تا جامعه‌شناسی و فلسفه و روانشناسی برجای گذاشت. مهم‌ترین اثر او که در انقلاب بریتانیا و فرانسه و استقلال آمریکا نقش داشت، رساله‌ی «قرارداد اجتماعی» نام دارد. این کتاب نخستین‌بار در سال ۱۳۰۰ شمسی در ایران ترجمه و منتشر شد.

به‌زبان ساده و بسیار خلاصه، روسو شرح داد که چگونه برابری و عدالت اقتصادی امری لازم برای آزادی است. یعنی تا زمانی که برابری وجود نداشته باشد، قطعا آزادی وجود نخواهد داشت. در گام بعدی تا زمانی که آزادی وجود نداشته باشد، دموکراسی بی‌معنی است. روسو رویکردی حقوق‌بشری داشت و انگیزه‌ی اساسی‌ او برای نوشتن این کتاب، مقابله با مالکیت خصوصی به‌ویژه مالکیت بر افراد بود.

او معتقد بود نه کسی باید آنقدر ثروتمند باشد که بتواند کس دیگر را بخرد و نه آنقدر فقیر که ناگزیر باشد خودش را بفروشد. دیدگاه‌های روسو برای حکومت در مجموع به یک سوسیال دموکراسی ترجمه می‌شود. نوعی از حکومت که در آن اگرچه ثروت و قدرت وجود دارد اما حداقل‌ها از سوی حکومت برای تمامی مردم تامین می‌شود تا کسی دچار فقر مطلق و بی‌حد نشود. او همچنین معتقد بود نهاد دین یعنی «کلیسا» باید تحت نظارت و کنترل دولت باشد نه اینکه کلیسا اجازه و امکان تدوین قوانین موازی با دولت یا برتر از آن را داشته باشد. نظریات او در تدوین قانون اساسی بریتانیا و آمریکا اثرگذار بود اما یکسال پیش از آنکه انقلاب فرانسه به‌بار بنشید در ۶۶ سالگی درگذشت.

ولتر، نظریه پرداز سکولاریسم

فرانسوآ ماری آروئه نامی بود که از تولد تا زندان داشت و در زندان ولتر را برای خود برگزید. بیش از ۲ هزار کتاب و رساله و هزاران نامه از او برجا مانده است. از پرکارترین اندیشمندان عصر روشنگری فرانسه بود که نخست شهرتش را با اشعار و رمان و نمایشنامه‌نویسی به‌دست آورد. او از معدود فیلسوف‌هایی بود که ثروتمند شد، زیست و درگذشت. برای توضیح هوش سراشار او، کافی است بدانیم یک اشکال در بخت‌آزمایی دولتی کشف کرد و با خرید همه بلیت‌ها موفق شد ثروت هنگفتی به‌همراه دوستانش به‌جیب بزند.

ولتر در خانواده‌ای مذهبی و مدرسه‌ای کلیسایی رشد کرد و به‌شدت به خدا باور داشت. اما مهم‌ترین میراث او برای فرانسه، تبیین آزادی مذهب و جدایی دین از سیاست بود. او به‌سبب جسارت در مخالفت با کلیسا و دادخواهی اجتماعی، دو بار در زندان باستیل زندانی شد. بخش زیادی از زندگی خود را بین فرانسه و انگلیس آواره بود و در آخر هم بعد از مرگ با زیرکی دوستانش جنازه‌اش از سوزانده‌شدن توسط کلیسا نجات یافته و دفن شد.

ولتر در نوشته‌های خود ثابت کرد که باید هر کس امکان داشتن هر باوری که می‌خواهد را داشته باشد. او همچنین شرح داد که نهاد دین باید به‌کلی جدا از نهاد سیاست (حکومت) بوده و هیچ قدرت حاکمیتی‌ای نداشته باشد. آموزه‌های او از بنیان‌های سکولاریسم در جهان امروز و در حکومت فرانسه هستند. از جمله جملات معروف او این است که «حتی اگر خدا وجود هم نداشت، باید کسی آن را می‌ساخت».  او نیز پیش از به‌ثمر رسیدن انقلاب فرانسه درگذشت اما مجمع عمومی ملی سیزده سال پس از مرگش، پادشاه را وادار کرد اجازه‌ی برگزاری تشییع جنازه برای بقایای جسد و دفنش در مکانی درخور را صادر کند. نقل است که در بستر مرگ با مشت به کشیشی که اصرار داشت از او استغفار بگیرد کوبید و گفت «بگذارید راحت بمیرم».

مونتسکیو از داخلِ قدرت انقلاب را رقم زد

از دو اندیشمند پیشین قدیمی‌تر بود و نیم‌قرن زمان لازم بود تا فرانسوی‌ها آموزه‌هایش را بفهمند. او که از خاندانی اشرافی و دولتمرد بود، حقوق خواند و حتی در مقام‌های دادستانی و رایزن حقوقی پارلمان هم فعالیت کرد. دو اثر مهم او یعنی «نامه‌های ایرانی» و «روح‌القوانین» قرن‌های پس از او را تحت تاثیر قرار دادند.

مونتسکیو معتقد بود انقلاب و خشونت راهکار نیست و تنها قانون نجات دهنده‌ی جامعه‌ی بشر است. او در روح‌القوانین به بررسی انواع حکومت پرداخته و این نشظر را مطرح می‌کند که در تشکیل حکومت باید ویژگی‌های جغرافیایی و مردمی درنظر گرفته شوند. مهمترین نظریه‌ای که این اثر را برای همیشه متمایز کرد، تدوین و توسعه‌ی نظریه‌ی سیاسی «استقلال قوای سه‌گانه» بود.

جمهوری از زمان افلاطون و ارسطو و سقراط تئوریزه شده بود. سلطنت از نخستین اشکال حکومت در تاریخ بشر بود و انواع مختلف دیکتاتوری نیز در همه‌جا آزموده شده بودند. در این بین مونتسکیو با تحقیق و تدبر شرح داد که بهترین راه برای به‌نتیجه رسیدن دموکراسی، جدا کردن سه رکن حکومت یعنی دستگاه‌های قضایی اجرایی و قانون‌گذاری است.

او نیم‌قرن پیش از جمهوری شدن فرانسه درگذشت اما نظریاتش بنیان قانون اساسی در بریتانیای پس از انقلاب و آمریکای پس از استقلال بود. در فرانسه، باوجودی که «روح‌القوانین» شناخته شده بود، هنوز بازگشت سربازان فرانسوی از آمریکا نیاز بود تا برای مردم مشخص شود که می‌توان از این فلسفه و راه‌کار برای تشکیل حکومت استفاده کرد.

همانگونه که در بررسی این انقلاب مشخص شد، بدون وجود یک پایگاه فلسفی و دیدگاه شفاف و کارآمد سیاسی-اجتماعی که در مجموع ایدئولوژی نام گذاشته می‌شود، انقلاب شکل نگرفته و پیروز نمی‌شود. نخستین گام برای رسیدن به این‌هدف، آگاه شدن جامعه و مسلح کردن آن به فلسفه و دانش راستین است.

 

نکته: دیدگاه‌های ابراز شده در این نوشتار لزوماً بازتاب سیاست‌های «موسسه ترویج جامعه باز» نمی‌باشد.