سیدهاشم خواستار – فعال مدنی حقوق معلمان
نظام آموزش و پرورش فعلی در ایران آنچنان فرسوده و کهنه است که در مثال میتوان آن را همچون پیرمردی ۱۳۰ ساله، بازمانده از دوران قاجار دانست؛ این سیستم به یک بازنگری کلی و اساسی نیازمند است. اما پرسش این است که آموزش و پرورش در یک ایران آزاد و دموکراتیک چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ از جمله همه آنها میتوان به مواردی چند اشاره کرد.
حقوق تمام معلمان باید دست کم به سه برابر حقوق فعلی افزایش یابد و معلمان بعد از گذراندن دورههای آزمایشی میتوانند از وامهای مختلف و بلندمدتی همچون وام مسکن و خودرو استفاده کنند. اقساط این وام نباید بیش از یک سوم حقوق معلمان باشد و البته مسکناش، «مسکن مهر» و خودرواش نیز «پراید» نخواهد بود.
هر معلم ۲۲ تا ۲۴ ساعت در هفته تدریس خواهد کرد و در مجموع ۳۶ ساعت در هفته باید در مدرسه حضور داشته باشد تا هم در آزمایشگاه و کتابخانه و … تحقیق و مطالعه کند و هم در موضوعهای مختلف به دانش آموزان کمک نماید.
وزیر فعلی نفت میگوید «۱۴ سال پیش که وزارت نفت را ترک کردم یکصد و بیست هزار کارمند داشت و اکنون با همان حجمِ کار، یکصد هزار نفر به آن افزوده شده است». به جرأت میگویم که وضعیت فعلی آموزش و پرورش از این هم بدتر است. بنابراین تمام نیروهای مازاد باید در اختیار دولت قرار گیرند و یک نظام آموزش و پرورش «دانش آموز- معلم محور» برپا شود. کادر اداری چنین سیستمی قطعا از نیروهای توانمند و متخصصی تشکیل شده که مشخصا در همین زمینه دارای تخصص، تجربه و انگیزه هستند. برخی نهادهای کنونی همچون «معاونت پرورشی» هیچ فایدهای در تعلیم و تربیت دانش آموزان ندارند و از این رو، باید منحل شوند.
به طور خلاصه، درآمد مالی معلم باید به قدری باشد که بتواند در زمان مسافرت، در بهترین هتلها اقامت کند نه اینکه برای صرفهجویی در هزینهها مجبور شود تا شب را به همراه خانواده، همسر و فرزندانش در مدارس بگذراند؛ این بدترین توهین به معلمان است.
برخی کتابهای درسی، تنها کارکردشان شستشوی مغزی کودکان است. نام کتاب دینی کنونی در مدارس ایران، «دین و زندگی» است اما به نظر من، بهتر است نام آن را «دین و مرگ»، «دین و فقر» و یا «دین و اختلاس و دزدی» بنامیم! با حذف همین کتاب و درسهایی اینچنینی، به جرات میتوانم بگویم که هزینههای اضافی فراوانی حذف خواهند شد و حقوق معلمان و کادر آموزشی، به چندین برابر افزایش خواهد یافت.
به نظر من، اگر کودکان ایرانی در شهر یا روستایی از تحصیل بازبمانند، تمام مسولان آن منطقه شامل شهردار، بخشدار، فرماندار و غیره باید مورد بازخواست قرار گیرند و با جریمههای سنگین شغلی و مادی مواجه شوند.
در شهریورماه گذشته، در روستایی در حوالی بیرجند بودم و متاسفانه بسیاری از آنها در سنین مختلف، کاملا بیسواد بودند. بیسوادی مردم، همواره یکی از اصلیترین عوامل در دوام حکومتهای نالایق و استبدادی بوده است.