نگاهی به آغاز و پایان انقلاب در تونس (بخش نخست)
آنچه بعدها با عنوان «بهار عربی» در جهان شناخته شد، درواقع با شکوفایی یاسمین تونسی در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰ (۲۶ آذر ۱۳۸۹) کلید خورد. یاسمین گلی نماد کشور تونس است. جالب اینجاست که زینالدین بنعلی، دیکتاتور سابق تونس نیز در سالهای دههی ۸۰ میلادی وقتی قدرت را بهدست گرفت نامِ تغییرات خود را «انقلاب یاسمین» گذاشته بود. اینبار در سال ۲۰۱۰ شورشی که منجر به انقلاب تونس و سپس موج پیوستهی انقلابها در کشورهای عربی شد، گرچه نامهایی مانند «انقلاب کرامت»، «انقلاب ویکیلیکس» و «انقلاب فیسبوک» را نیز داشت، اما «انقلاب یاسمین» برگزیدهی مردم بود.
آن روز شوم و با برکت در زمستان ۲۰۱۰ در شهرکی در ۲۰۰ کیلومتری پایتخت، کسی انتظارِ یک شورش را نمیکشید. چند هفته پیش از آن بیش از دویست و پنجاه هزار صفحه اسناد منتشر شده در ویکیلیکس نشان داده بود که دولت بنعلی میلیاردها دلار فساد اقتصادی را با آگاهی لاپوشانی کرده و مسئول اصلی فلاکت مردم است. تنوع و عمق فسادهایی که تنها در ۲۵۰ صفحه از این اسناد بود و در رسانههای جهان منتشر شد، گرچه چند تجمع و داد و بیداد از سوی اپوزوسیون راه انداخت اما منجر به وقوع اتفاق خاصی نشد. آنچه پیش آمد، انباشتهشدن بیشتر خشم در جامعه بود.
خدای خیابان، فرعون تونس را به زیر کشید
صبح روز ۱۷ دسامبر (۲۶ آذر) محمد بوعزیزی گاری سبزیفروشی خود را برداشت تا مانند هر روز دوری در شهر بزند و برای خانوار ۸ نفرهای که نان میداد، روزی فراهم کند. در جایی یک مأمور شهرداری بهبهانهی نداشتن مجوز جلوی او را گرفت و دستور توقیف گاری را داد. اما محمد که پیش از این هم دچار این گرفتاری شده بود، با التماس از او خواست تا بتواند جریمه را بپردازد. جریمهی او فقط در حد ۳ دلار بود اما مأمور شهرداری که مانند مأموران شهرداری تهران خود را خدای خیابان میدید، سیلی محکمی به او زد و به پدرش که بهتازگی فوت کرده بود بد و بیراه گفت. بعدها این مأمور زن در دادگاه منکر سیلی و فحاشی شد و آن را به مأمور پلیسی که خبر کرده بود نسبت داد. البته خیلی بعدتر از آنکه تمامی خدایان تونس سرنگون شده بودند.
محمد برای دادخواهی و شکایت از مأمور و اعتراض به توقیف گاریدستی خود راهی شهرداری شد. در شهرداری کسی حتی حاضر به شنیدن شکوائیه او نشد. دستفروش بیچاره، ناامید از همهجا بیرون آمد، ساعت ۱۱:۳۰ صبح با یک گالن بنزین به مقابل شهرداری رفت و بدون خداحافظی از خانوادهاش خود را آتش زد. آتشی که بزرگتر از گزارش ویکیلیکس و رویترز شد و خانمان ظلم را سوزاند. جمعیت زیادی به میدان شهرداری شتافتند. محمد را به بیمارستانی در نزدیکی پایتخت رساندند و میدان شهرداری شهر سیدی بوزید نخستین شعلههای شورشی بزرگ را بهخود دید. طی چند ساعت شهر یکپارچه به میدان جنگ میان نیروهای دولتی و مردم تبدیل شد. مردمی که از بیکاری، فساد، فقر و ظلم دولت بهتنگ آمده بودند، خیابان را تسخیر کردند.
فردای آن روز هجوم نیروهای سرکوب دولت بنعلی به این شهر، منجر به سرایت ناآرامیها و اعتراضات به شهرهای اطراف شد. تصاویر خودسوزی محمد و وحشیگری پلیس در سیدیبوزید از راه فیسبوک و شبکههای اجتماعی به سراسر تونس و جهان مخابره شد. و خیلی زود تمام کشور شاهد خیزش مردم در برابر وضعیت فلاکتبار اقتصادی، فساد و ظلم شد. به خاطر همین نقش اساسی فیسبوک در راهاندازی ابتدایی این قیام بود که بسیاری جوانان آنروز نام این حرکت را «انقلاب فیسبوک» گذاشتند.
طی دهروز خیزش مردمی و مقابله خشونتبار پلیس که حتی با شلیک مستقیم گلولههای جنگی همراه بود، وضعیت کشور بهگونهای از کنترل دولت خارج شد که بنعلی ناگزیر به عیادت محمد در بیمارستان رفت. ۲۸ دسامبر ۲۰۱۰ رئیسجمهوری وقت به دیدن قربانی رفت و محمد شش روز بعد یعنی ۴ ژانویه ۲۰۱۱ در بیمارستان جانسپرد.
چگونه دیکتاتور عقبنشینی را آغاز کرد
ماجرای ملاقات دیکتاتور از قربانی به این آسانی رقم نخورد. درگیری میان پلیس و مردم در سیدیبوزید و استفاده از گاز اشکآور و خشونت توسط پلیس چنان بود که رسانههای تونسی در ۱۹ دسامبر (دو روز بعد ازحادثه) پوشش خود از وقایع را محدود کردند. ۲۲ دسامبر یک جوان دیگر بهنام لحسان ناجی در شهر دیگری در اعتراض به فقر و بیکاری از تیر چراغبرق بالا رفت و با برق گرفتگی خودکشی کرد. روز بعد یعنی ۲۳ دسامبر، رمزی العبودی که بهسبب بدهی وام، تجارتش مصادره شده و زیر بار بدهی سنگین رفته بود، خودش را کشت. ۲۴ دسامبر جوانی با شلیک مستقیم گلوله به سینه کشته و صدها جوان دیگر توسط پلیس زخمی شدند.
بیست و هفتم دسامبر هزاران شهروند در سیدیبوزید برای اعلام همبستگی به اعتراض جوانان به بیکاری تجمع کردند که با سرکوب و ممانعت پلیس روبرو شد. در شهرهای دیگر نیز نظیر همین اتفاق افتاد و حتی تحصن ۳۰۰ وکیل در نزدیکی کاخ ریاست جمهوری نیز سرکوب شد. اینگونه بود که روز ۲۸ دسامبر، بنعلی با هدف آرام کردن اوضاع و وعدهی رسیدگی به جرایم خشونت پلیس، راهی ملاقات محمد بوعزیزی در بیمارستان شد. اما فردای آن روز اعتراضات خیابانی با شدت بیشتری ادامه یافت. چیزی شبیه به سخنرانیهای خامنهای در شورشهای سال ۱۳۸۸ که منجر به عقبنشینی مردم نشد.
سیام دسامبر هم گرچه پلیس در یکی دو شهر آرامتر رفتار کرد و اجازهی برگزاری اعتراضات را داد، اما در دیگر نقاط همچنان به خشونت متوسل شد. روز پایان سال ۲۰۱۰ یعنی ۳۱ دسامبر، کانون وکلای تونس تمام قد پشت مردم ایستاد و اعلام اعتراض سراسری کرد. دبیر کل جمعیت مدافعان حقوق بشر تونس بعدها شهادت داد که وکلا در این روز در سراسر تونس بهطرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم واقع شدند. در روزهای بعد اعتراض وکلا ادامه یافت. تا اینکه در روز ۶ ژانویه ۲۰۱۱ (۱۶ دیماه ۱۳۸۹) ۹۵ درصد از ۸ هزار وکیل رسمی تونس به اعتراضات پیوستند. اما دیکتاتور و دستگاه سرکوب همچنان تمام قد ایستاد و قدمی از بازداشت و ارعاب عقب نگذاشت.
نکته: دیدگاههای ابراز شده در این نوشتار لزوماً بازتاب سیاستهای «موسسه ترویج جامعه باز» نمیباشد.