آکادمی جنبش, یادداشت

جان سیاه‌پوستان مهم است

از ویژگی‌های برجسته در جنبش جان سیاه‌پوستان مهم است، توانایی عبور از دروازه‌بانان اطلاعات، مانند رسانه‌های جریان اصلی و نهادهای سیاسی بود.

جان سیاه‌پوستان مهم است

نگاهی به فراگیرترین جنبش سیاهان آمریکا

خلاصه‌سازی و برگردان: بهزاد احمدی‌نیا

 

تاکنون بخش‌های مختلفی از کتاب «توییتر و گاز اشک‌آور» نوشته زینب توفکچی را برای شما ترجمه و منتشر کرده‌ایم. در این نوشته، بخش مربوط به بررسی جنبش BLM یا جان سیاه‌پوستان مهم است را خلاصه و بررسی می‌کنیم.

در بخش‌های پیشین دیدم که شبکه‌های اجتماعی و جنبش‌های دیجیتال عصر نوین اگرچه توانایی سازماندهی فراگیر و کم دردسرتری نسبت به جنبش‌های کلاسیک دارند اما دستاوردهای آنها بسیار کم‌تر از جنبش‌های کلاسیک است. درباره‌ی جنبش سیاهان این ویژگی بسیار روشن‌تر و بارزتر دیده می‌شود. سیاهان آمریکا که در دهه‌ی ۶۰ میلادی جنبش‌های بسیار موفق و تاریخ‌سازی را با رهبرانی مانند مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس تجربه کرده بودند، این‌بار در قرن بیست و یکم نتوانستند موفقیت‌های پیشین را تکرار کنند.

در برخی دیدگاه ها ممکن است فراگیری و جلب توجه به یک معضل اجتماعی، خود نوعی دستاورد محسوب شود. اما تا زمانی که این توجه منجر به تغییر نشود، همچنان آن معضل وجود خواهد داشت. جنبش BLM که از سال ۲۰۱۳ با هشتگ زندگی سیاهان مهم است در شبکه‌های اجتماعی آغاز شده بود، به‌دنبال کشته شدن جرج فلوید، در آمریکا و جهان نمودی تازه یافت و برای مدتی طولانی شهرها و ایالات آمریکا را درگیر شورش‌های خیابانی یا اعتراضات مدنی کرده بود. این جنبش با ثبت نهادهای مدنی، تلاش می‌کند موضوع را زنده نگهدارد اما بازتاب‌های خیابانی آن در همان دوران به‌پایان رسید.

ظهور BLM از طریق رسانه‌های اجتماعی

به گفته‌ی توفکچی، جنبش BLM توانست به شیوه‌ای از رسانه‌های اجتماعی بهره‌برداری کند که پیش از آن جنبش‌های عدالت اجتماعی نمی‌توانستند. از طریق هشتگ‌هایی مانند #BlackLivesMatter، #SayHerName، و #ICantBreathe، فعالان موفق شدند تا مردم را در سراسر کشور و سپس در سطح جهانی بسیج کنند. این هشتگ‌ها نه‌تنها به عنوان شعارهای اعتراضی، بلکه به عنوان ابزاری برای سازمان‌دهی اعتراضات و افزایش آگاهی درباره‌ی موارد مشخصی از خشونت‌های پلیسی و نژادپرستی عمل می‌کردند.

یکی از ویژگی‌های برجسته در ظهور BLM، توانایی آن در عبور از دروازه‌بانان سنتی اطلاعات، مانند رسانه‌های جریان اصلی و نهادهای سیاسی بود. در گذشته، پوشش خبری از خشونت پلیس علیه سیاه‌پوستان اغلب پراکنده و با نادیده گرفتن نژادپرستی سیستماتیک بود. توفکچی تأکید می‌کند که رسانه‌های اجتماعی به جنبش BLM این امکان را دادند که به‌طور مستقیم این خشونت‌ها را مستند کند، ویدیوهایی از این رخدادها را به اشتراک بگذارند و توزیع کنند، به‌ویژه تصاویری که از کشتن اریک گارنر در سال ۲۰۱۴ گرفته شد و به‌طور گسترده‌ای در رسانه‌ها پخش شد.

ماهیت غیرمتمرکز رسانه‌های اجتماعی سبب شد که اعتراضات و فعالیت‌ها به‌طور دموکراتیک‌تر مدیریت شوند. شهروندان عادی قادر بودند ویدیوهایی منتشر کنند، توییت‌هایی بفرستند یا پیام‌هایی را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند که به سرعت توجه عمومی را جلب می‌کرد، بدون اینکه نیازی به عبور از کانال‌های سنتی رسانه‌ای باشد. این امر به رشد طبیعی و خودجوش جنبش BLM کمک کرد و زیرمجموعه‌های متعددی از این جنبش در سراسر آمریکا شکل گرفت. با این حال، توفکچی می‌گوید که این غیرمتمرکز بودن، علاوه بر مزایای آن، چالش‌هایی نیز به همراه داشت.

نقاط قوت بسیج دیجیتال

توفکچی به طور خاص به نقاط قوتی که استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای جنبش BLM فراهم آورد، اشاره می‌کند. یکی از برجسته‌ترین این مزایا توانایی بسیج سریع تعداد زیادی از مردم برای شرکت در اعتراضات و اقدامات بود. برای نمونه، پس از مرگ مایکل براون در فرگوسن، میزوری، و فردی گری در بالتیمور، مریلند، رسانه‌های اجتماعی نقشی کلیدی در سازمان‌دهی اعتراضات گسترده ایفا کردند که ممکن بود از طریق روش‌های سنتی بسیار کندتر هماهنگ شود.

موفقیت BLM در سازمان‌دهی این واکنش‌های سریع، یکی از ایده‌های محوری توفکچی را نشان می‌دهد: تکنولوژی‌های دیجیتال، به‌ویژه رسانه‌های اجتماعی، به‌طور چشمگیری موانع ورود به فعالیت‌های اعتراضی را کاهش داده‌اند. در گذشته، جنبش‌ها برای رشد و توسعه به زمان و منابع زیادی نیاز داشتند. رسانه‌های اجتماعی به جنبش‌ها امکان می‌دهند که به سرعت گسترش پیدا کنند و به اتفاقات روز واکنش نشان دهند. این قابلیت سرعت و تطبیق‌پذیری یکی از دلایل اصلی موفقیت BLM به عنوان یک نیروی اجتماعی قدرتمند بود.

یکی دیگر از مزایای اصلی که توفکچی به آن اشاره می‌کند، این است که رسانه‌های اجتماعی به BLM امکان دادند تا روایتی فراگیر ایجاد کنند و اجازه دهند که صداها و دیدگاه‌های مختلف به بیان درآیند. جنبش BLM با استقبال از تقاطع‌گرایی (intersectionality)، به شناسایی و تبیین برخوردهای مختلف نژادی، جنسیتی و طبقاتی در کنار هم پرداخت. هشتگ‌هایی مانند #SayHerName به برجسته‌سازی خشونت علیه زنان سیاه‌پوست، که اغلب نادیده گرفته می‌شدند، کمک کرد. همچنین دیگر کمپین‌ها به خشونت علیه افراد سیاه‌پوست LGBTQ+، افراد معلول و سایر گروه‌های حاشیه‌نشین توجه کردند. این توانایی برای ترکیب روایات متنوع، پایگاه پشتیبانی جنبش را تقویت کرد و بر جذابیت آن افزود.

چالش‌ها و محدودیت‌های کنشگری دیجیتال

در حالی که توفکچی به مزایای استفاده از رسانه‌های اجتماعی برای جنبش BLM اذعان دارد، او به‌طور انتقادی محدودیت‌های آن را نیز بررسی می‌کند. یکی از چالش‌های اصلی که او به آن اشاره می‌کند، دشواری حفظ شتاب و انگیزه در درازمدت است. در حالی که رسانه‌های اجتماعی به بسیج سریع اعتراضات کمک می‌کنند، این سرعت لزوماً به سازمان‌دهی ساختارهای بلندمدت و پایدار منجر نمی‌شود. رویکرد غیرمتمرکز و بدون رهبر جنبش BLM — که با ماهیت رسانه‌های اجتماعی تقویت شد — حفظ انسجام در طول زمان را دشوارتر کرد. بر خلاف جنبش‌های حقوق مدنی دهه ۱۹۶۰ که بر رهبری قدرتمند و سلسله‌مراتب‌های مشخص (مانند شخصیت‌هایی چون مارتین لوتر کینگ جونیور) تکیه داشتند، جنبش BLM با ساختاری پراکنده‌تر مواجه بود که می‌توانست هم یک مزیت و هم یک ضعف باشد.

توفکچی توضیح می‌دهد که نبود ساختار مرکزی به جنبش BLM اجازه نداد که اهداف واضح و قابل عملیاتی شدن را تعیین کند یا با نهادهای سیاسی مذاکره کند. جنبش‌های اجتماعی سنتی اغلب رهبری مشخصی داشتند که می‌توانستند خواسته‌ها را بیان کرده و برای تغییرات قانونی یا سیاسی مبارزه کنند. رویکرد BLM، که توسط رسانه‌های اجتماعی تسهیل شده بود، بیشتر بر افزایش آگاهی و شروع مکالمات تمرکز داشت تا تدوین برنامه‌های استراتژیک برای دستیابی به تغییرات. در نتیجه، در حالی که BLM موفق شد بحث‌های عمومی درباره نژاد و پلیس را تغییر دهد، توانایی آن در تأثیرگذاری بر نتایج مشخص سیاسی محدودتر بوده است.

 

چالش‌های نظارت دیجیتال و سانسور

یکی دیگر از چالش‌هایی که توفکچی به آن اشاره می‌کند، موضوع نظارت دیجیتال و سانسور است. دولت‌ها و نهادهای مجری قانون به طور فزاینده‌ای از رسانه‌های اجتماعی برای نظارت بر اعتراضات و فعالان استفاده کرده‌اند. سازمان‌دهندگان جنبش BLM اغلب با آزار و اذیت آنلاین، تهدیدها و تلاش‌هایی برای بی‌اعتبار کردن جنبش از طریق کمپین‌های اطلاعات نادرست مواجه بوده‌اند. پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، علیرغم پتانسیل دموکراتیک‌شان، نهادهای تجاری هستند که می‌توانند الگوریتم‌ها را دستکاری، محتوا را سرکوب یا به نفع روایت‌های خاصی عمل کنند. این پویایی‌ها کنشگری دیجیتال BLM را پیچیده کرد و نگرانی‌هایی درباره حریم خصوصی و آزادی بیان ایجاد کرد.

تأثیر بر درک عمومی و سیاست

با وجود چالش‌ها، توفکچی نتیجه‌گیری می‌کند که جنبش BLM تأثیر عمیقی بر درک عمومی نژاد و عدالت در ایالات متحده گذاشته است. این جنبش موفق شد گفت‌وگو درباره نژادپرستی سیستماتیک و خشونت پلیس را به مرکز توجه عمومی بیاورد. و از طریق رسانه‌های اجتماعی به چالش کشیدن روایت‌های غالب درباره جرم و جنایت و پلیس را ممکن ساخت. در حالی که جنبش BLM در ترجمه این تغییر فرهنگی به اصلاحات قانونی موفقیت‌های محدودی داشت، با این حال، توانست گفت‌وگوی ملی را تغییر دهد. توفکچی اشاره می‌کند که جنبش‌هایی مانند BLM قدرت و شکنندگی کنشگری دیجیتال را نشان می‌دهند:

در حالی که رسانه‌های اجتماعی می‌توانند صداها را تقویت کنند و بسیج را تسریع کنند، اما موانع منحصربه‌فردی نیز برای دستیابی به تغییرات ساختاری و پایدار به وجود می‌آورند.

 

نکته: دیدگاه‌های ابراز شده در این نوشتار لزوماً بازتاب سیاست‌های «موسسه ترویج جامعه باز» نمی‌باشد.