چگونه سازماندهی کنیم
✍️ آدام اچ
منبع: وبسایت سازمان جنبشهای انقلابی
برگردان: بهزاد احمدینیا
جنبشهای اجتماعی اجزا و مراحل مختلفی دارند که هر کدام در جایگاه خود دارای اهمیت ویژهایاند اما شاید مهمترین گام در یک جنبش که بخشی از رهبری آن محسوب میشود، همان سازماندهی باشد. سازماندهی، گامی بین صفر و صد یک جنبش است.
واقعیت این است که در بیشتر موارد، یک جنبش از پیش برنامهریزی شده نیست و بهصورت خودجوش یا ناگهانی آغاز میشود. در چنین مواردی، سازماندهی نخستین گام یا همان گام یکم است. در مواردی که جنبش از پیشبرنامهریزی شده و رهبری در انتظار زمان مناسب نشسته بوده، سازماندهی گام پیش از آغاز یا همان صفرِ جنبش محسوب میشود.
در بررسی جنبشهای مختلف و روشهای سازماندهی آنها به این جمعبندی رسیدیم که گرچه در فازهای ابتدایی، نداشتن سازماندهی و رهبری متمرکز میتواند از سرکوب جنبش جلوگیری و به توسعهی آن کمک کند اما تقریبا هیچ جنبشی بدون سازماندهی متمرکز نتوانسته به اهداف خود دستیابد. سازماندهی، آنهم بهصورت متمرکز و تحت رهبری شخص یا اشخاص معین، رکنی حیاتی برای هر جنبشی محسوب میشود که در این نوشتار به برخی جنبههای آن میپردازیم. این یک برگردان از متن اصلی است که بهزبان نویسنده نوشته شده است.
بخش نخست
این نوشتار به شرح اصول کلی و روششناسی سازماندهی، مکانهای مختلفی که میتوانیم در آنها سازماندهی کنیم، تفاوت سازماندهی سطحی و عمیق، و هشت اصل سازماندهی به روش جین مکآلیوی (نویسنده، سیاستمدار و تحلیلگر سیاسی چپگرای آمریکایی، او معتقد بود که نیروی کار حکمران اصلی محیط کار است. وی در جولای ۲۰۲۴ درگذشت) میپردازد.
این مطلب بر اساس یادگیری از جین مکآلیوی نوشته شده است، اما تنها یک خلاصه است. برای درک عمیقتر، توصیه میکنم ابتدا دو کتاب او یعنی «بالابردن انتظارات، خیزش جهنم» و «بدون میانبر» را مطالعه کنید و همه ویدیوهای او را در یوتیوب درباره سازماندهی تماشا کنید. اگر با سازماندهی آشنا نیستید، فکر میکنم این کار تأثیر عمیقی بر شما و دیدگاهتان نسبت به سیاستها خواهد داشت.
اصول و روششناسی کلی سازماندهی
این اصول عبارتاند از:
– سازماندهی نیازمند استراتژی است: به این معنی که باید یک مسئله را که بر گروهی از افراد تأثیر میگذارد شناسایی کرد و آنها را برای حل جمعی مسئله گرد هم آورد. این کار با ایجاد فشار بر تصمیمگیرندهای که قدرت ایجاد تغییر را دارد، انجام میشود. (این استراتژی در جنبشهای برنامهریزیشده کاربرد دارد)
– سازماندهی دربارهی ساختن روابط است: از طریق دیدار رودر رو، بانک اطلاعاتی تلفنی و جلسات یک به یک میتوان روابطی ایجاد کرد که سازماندهی را تقویت کند.
– سازماندهی نیازمند نقشهبرداری از محل کار یا جامعه است: یک کمپین سازماندهی باید محل قدرت را بشناسد. این شامل تحلیل استراتژیک روابطی است که در حال حاضر وجود دارد و روابطی که باید ایجاد شوند تا بر هدف شما تأثیر بگذارند.
– توسعه رهبری و آموزش: یک جنبه کلیدی سازماندهی، جذب افراد جدید به کمپین و آموزش آنها برای تبدیل شدن به رهبران در کمپین و جامعه یا محل کار آنها است.
– اعمال فشار بر تصمیمگیرندگان: در نهایت سازماندهی به معنای اعمال فشار برای تغییر است.
سازماندهی سطحی در مقابل سازماندهی عمیق
دو شکل اصلی از سازماندهی وجود دارد: سازماندهی سطحی (اصلاحی، تدریجی که ممکن است تغییر سیستم را بخواهد اما اعتقاد ندارد که ممکن است) و سازماندهی عمیق (متعهد به تغییر سیستمها و تحول ساختارهای قدرت).
– سازماندهی سطحی یا سازماندهی تراکنشی به افراد و جوامع کمک میکند تا مسائل زندگیشان را حل کنند (مانند مشکلات با رئیس بد یا صاحبخانه)، اما عنصر تغییر اجتماعی گسترده در آن نیست. نمونهها شامل اتحادیههای بزرگ خدمات/تجارت است.
Hackney Unites در «مقدمهای بر سازماندهی جامعه» سازماندهی تراکنشی را اینگونه توصیف میکند: «این نظریه، عمدتاً وضعیت موجود، توازن قدرت فعلی را میپذیرد، اما پیشنهاد میکند که اگر جوامع خود را بهتر سازماندهی کنیم، میتوانیم با تصمیمگیرندگان بهتر مذاکره کنیم. به عبارت دیگر، اگرچه تصویر کلی بهطور قابلتوجهی تغییر نمیکند، جوامع میتوانند بهبودهای کوچک اما قابل توجهی در زندگی خود به دست آورند، تنها با این که بهتر بتوانند «بازی» موجود را با قوانین موجود انجام دهند».
– سازماندهی عمیق یا سازماندهی تحولآفرین نه تنها به حل مسائل افراد کمک میکند، بلکه هدفش ساختن قدرت در این موقعیتها و ارائه آموزش سیاسی رادیکال از طریق آموزش و تجربه مبارزه است. این روش به گونهای است که افراد درگیر درک میکنند که ساختارهای قدرت در زندگی و جامعه/سرمایهداری ما چیست و چگونه میتوان آنها را به چالش کشید. نمونهها شامل اتحادیههای رادیکال در آمریکا در دهه ۱۹۳۰ و جنبش حقوق مدنی آمریکا است.
راهنمای Hackney Unites سازماندهی تحولآفرین را اینگونه توصیف میکند:
این نظریه بیان میکند که وقتی مردم سازماندهی میشوند، آنها به انسانهای متفاوتی تبدیل میشوند و جامعهای که در آن زندگی میکنند نیز متفاوت میشود؛ به ریتمهای متفاوتی حرکت میکند و از قوانین متفاوتی پیروی میکند. فرایند ایجاد جوامع سازمانیافته به گونهای است که توازن قدرت را اساساً تغییر میدهد تا افرادی که در قدرت هستند حتی پیش از آنکه یک درخواست رسمی از آنها شود، احساس کنند که باید رفتارشان را تغییر دهند.
این ترجمه با هدف وفاداری به متن اصلی و وضوح در انتقال مفاهیم انجام شده است.
نکته: دیدگاههای ابراز شده در این نوشتار لزوما بازتاب سیاستهای «موسسه ترویج جامعه باز» نمیباشد.