حکمرانی خوب, زن،زندگی،آزادی, یادداشت

صدای پای انقلاب و نقش رهبر انقلابی

صدای پای انقلاب و نقش رهبر انقلابی
صدای پای انقلاب و نقش رهبر انقلابی

منبع ؛ ایندیپندنت فارسی

آینده ساخته می‌شود آنجا که تاریخ قضاوت می‌شود. با سراسری شدن اعتراض‌ها در ایران و گسترش آن در میان سطوح مختلف جامعه، گفتمان براندازی نه تنها در جهان به رسمیت شناخته شد،

بلکه از آن به‌عنوان انقلاب ایرانی نام برده می‌شود. انقلابی که بنا بر شعارهای انقلابیون، بنا دارد «ایران را پس بگیرد» و آزادی، زندگی و برابری را در ایران زمین ایجاد کند. اما در بحبوحه اعتراض‌ها،

همیشه پرسشی‌هایی مطرح است که ضرورت پاسخ به آن‌ها را می‌توان از طرح مکررشان دریافت. پرسش‌هایی چون این که آیا انقلاب‌ها برای پیروزی به رهبر نیاز دارند و نقش رهبران سیاسی و انقلابی در اعتراض‌ها چیست؟

در این یادداشت، سعی می‌شود به این سوال‌ها پاسخ داده شود. اما پیش از پاسخ به این پرسش‌ها، شاید سوال اصلی این باشد که اصولا انقلاب چیست و انقلابی کیست؟

انقلاب‌ها پیروزند

در علوم سیاسی، انقلاب (revoluto) یک تغییر اساسی و نسبتا در کوتاه‌مدت در قدرت و نظام سیاسی یک کشور است. انقلاب‌ها به‌طور ناگهانی یا با دلایل «خارجی» رخ نمی‌دهند؛ بلکه پس از انباشت طولانی نارضایتی ایجاد می‌شوند. این نارضایتی‌ها می‌توانند سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا ترکیبی از هر سه باشند و ممکن است به‌خودی‌خود برای برانگیختن یک انقلاب کافی نباشند. با این حال، می‌توانند نظم سیاسی یا نظام اقتصادی غالب را تضعیف کنند یا از بین ببرند.

در چنین وضعیتی، مردم عادی از سرنوشت خود ناراضی و ناامید می‌شوند. آن‌ها درمی‌یابند که تغییر و اصلاحات «از بالا» رخ نخواهد داد؛ بنابراین مصمم می‌شوند تا «از پایین» تغییر ایجاد کنند و این لحظه‌ای است که احساسات انقلابی گردش می‌افتد و رشد می‌کند. نارضایتی‌ها ممکن است سال‌ها یا حتی دهه‌ها قبل از هر اقدامی انقلابی شکل گرفته باشند. این انباشت نارضایتی‌ها همچون زمینی حاصلخیز است که بذرهای انقلاب می‌توانند در آن جوانه بزنند. هر انقلابی حداقل از یک رویداد یا بحران کوتاه‌مدت آغاز می‌شود. این رویدادها نارضایتی‌ها یا رنج‌های موجود را بدتر یا برجسته‌تر می‌کند. انقلاب‌ها را می‌توان مبارزه‌ حاکمان نظم قدیمی و هواداران نظم جدید دانست.

با بررسی تاریخ انقلاب‌های مهم در جهان، می‌توان گفت که انقلاب‌ها وقتی با استمرار مطالبه انقلابیون همراه باشند، همیشه پیروز می‌شوند؛ حتی اگر با سرکوب سازمان‌یافته روبرو شوند. هرچند انقلاب‌ها از نظر روش‌ها، مدت زمان و ایدئولوژی محرک بسیار متفاوت‌اند، نتایج آن‌ها همیشه به تغییرات عمده در فرهنگ، اقتصاد و نهادهای سیاسی-اجتماعی می‌انجامد.

انقلاب‌ها را افراد و گروه‌هایی هدایت می‌کنند که از امید، آرمان‌گرایی و رویاهای جامعه بهتر سخن می‌گویند و در حالی که نظم قدیمی برای حفظ قدرت خود تلاش می‌کند، انقلابیون می‌کوشند این نظم را سرنگون کنند. اینکه این امر چقدر آسان به دست آید، به سطح حمایت مردم از آرمان‌های انقلاب و حمایت نظامی رژیم در حال سرنگونی از انقلابیون یا حاکمیت بستگی دارد.

گاهی اوقات رژیم قدیمی آن‌قدر ضعیف است که انتقال قدرت سیاسی به‌سرعت و با حداقل خشونت انجام می‌شود؛ مانند انقلاب چین که در اکتبر ۱۹۱۱ اتفاق افتاد. اما گاهی اوقات رژیم در حال سرنگونی ممکن است قدرت سیاسی خود را به‌تدریج از دست بدهد؛ همان‌طور که در سال‌های ۱۷۸۹-۱۷۸۸ در فرانسه رخ داد.

نترسیدن احتمالا یکی از ویژگی‌های بارز یک فرد انقلابی است که از تغییر رادیکال حمایت می‌کند. انقلابیونی که وضعیت موجود را به چالش می‌کشند، ممکن است خشن باشند؛ اما همیشه برای انقلابی بودن به خشونت نیاز نیست؛ چنانچه گاندی و مارتین لوتر کینگ خشن نبودند. برای انقلابی بودن گاهی حتی به سیاسی بودن هم نیازی نیست؛ چنانچه جان لنون هم سیاسی نبود.

می‌جنگیم، می‌میرم، ایران را پس می‌گیریم

یکی از کلیدترین شعارهای انقلاب جدید ایران، پس گرفتن ایران است. این شعار اولین بار در سال ۱۳۹۶ شنیده شد. شعاری که امروز می‌توان آن را موتور اصلی این انقلاب دانست. اما انقلابیون می‌خواهند ایران را از چه کسانی پس بگیرند؟

پیش از پاسخ به این سوال، بهتر است نخست به به ترکیب سنی جمعیت ایران نگاهی بیندازیم. جمعیت‌شناسی ایران نشان می‌دهد که بیش از دوسوم مردم ایران، متولدان دهه ۶۰ به بعدند.

یعنی جمعیت غالب در ایران کسانی‌اند که در ۱۳۵۷ نقشی نداشتند. ذکر این نکته از آن جهت مهم است که هم می‌تواند کمک کند تا ارتباط انقلاب ۵۷ و انقلاب نو را بفهمیم و هم پارادایم‌های دو انقلاب را مقایسه کنیم و تفاوت را بهتر بشناسیم.

پارادایم انقلاب نو آن است که به آزادی، زندگی و برابری در همه جای ایران زمین برسد. هدف انقلابیون نو آن است تا از طریق انقلاب آن‌گونه که کارل پوپر می‌گفت، دردها و رنج‌های زیستی را کاهش دهند. ا

نقلابیون نو از تحمیل یک الگوی زن مسلمان یا مرد مسلمان که حاکمیت ارائه‌ داده است، به ستوده آمده‌اند و می‌خواهند کشور خود را پس گیرند تا بار دیگر انسان را با آزادی همزیست کنند؛ پارادایمی که پیش از آن و در انقلاب ۵۷، مطرح نبود.

خالقان نظم ۵۷ که امروز به جناح سرکوب شناخته می‌شوند، غالبان متولدان دهه ۴۰ و ۵۰ بودند و پاردایم اصلی آن‌ مانند بسیار از شورش‌های آن زمان، حول مجور مبارزه با امپریالیسم می‌گشت.

شاید اصطلاح رایج اتحاد چپ و اسلام یا همان «اتحاد سرخ و سیاه» عبارت کاملی برای شناخت انقلابیون آن دوره باشد.

رهبر انقلابی تحول‌آفرین است

حالا که تصویری روشن‌تر از مفهوم انقلاب و انقلابی داریم و جغرافیای انقلاب نو ایرانی را بهتر می‌شناسیم، بهتر می‌توانیم به مفهوم رهبری سیاسی و انقلابی در این دوره بپردازیم. اما پیش از آن، به بررسی مفهوم رهبری سیاسی می‌پردازیم.

به‌طور کلی می‌توان گفت رهبر در هر انقلاب خواهان تغییر یک نظام است. رهبر انقلابی تحول‌آفرین است. او با ارائه چشم‌اندازی روشن از وضعیت آینده، خواهان تغییر در فلسفه، اعتقادها و اصول جامعه است.

رهبر انقلابی پیش از وقع انقلاب وجود و حضور دارد. او همچون معماری می‌ماند که زیربنا و ستون‌های پارادیم جدید را استوار می‌کند و همچون نور فانوسی در تاریکی است که افقی متفاوت از نظم قدیمی را ترسیم می‌کند.

رهبر انقلابی برای اجرای موفقیت‌آمیز انقلاب به گسترش «ذهنیت تغییر» نیاز دارد. گسترش ذهنیت تغییر یا انقلاب در گام نخست، به نخبگانی نیاز دارد که بر خلاف قاعده نظم قدیمی، از جهانی نو بگویند و دیگران را تشویق کنند استثناهای زمانه را به قاعده بدل کنند.

انقلاب در گام بعد، به رهبران میدانی نیاز دارد؛ آن‌هایی که در میدان باشند و دیگر انقلابیون را به میدان فرا بخوانند. رهبران میدانی خود تحت تاثیر نظام جدیدی‌اند که رهبر انقلاب آن را بشارت می‌دهد.

روابط بین رهبر انقلاب و نخبگان و رهبران میدانی رابطه سلسله مراتبی و سازمانی نیست. یعنی در نظام انقلاب همه افراد در یک سطح‌اند و از هم تاثیر می‌گیرند و بر هم تاثیر می‌گذارند و همه برای ایجاد یک نظم جدید در تلاش‌اند.

اینجا یادآوری یک نکته ضروری است و آن تفاوت اصلی رهبران انقلابی و رهبران اصلاحات است. رهبران انقلابی به دنبال راه‌حل‌هایی‌اند که هم نوآورانه و هم بدون محدودیت باشند

و بر چرخاندن وضعیت فعلی به سمت یک نظام جدید متمرکزند؛ در حالی که رهبران اصلاحات مایل‌اند در سیستم‌های موجود کار و برای دستیابی به تغییر در بخشی از نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با نظم قدیمی مذاکره کنند.

رهبر سیاسی و انقلابی در انقلاب ایرانی

همان‌طور که گفته شد، انقلاب‌ها به «نماد تغییر» و «ذهنیت تغییر» نیاز دارند. نماد تغییر یا رهبر انقلاب از بانیان و حامیان نظم قدیم که خود بر نظم قدیمی شوریده‌اند و فداکارانه در حمایت از دیگر معترضان گام برداشته‌‌اند، نیست.

او نمادی برای نشان دادن گستره انقلاب است. رهبری انقلاب بدان معنی نیست که «دیگران» زیردست رهبرند. برای تکثر «ذهنیت تغییر» نیز نخبگان و رهبران میدانی در کارند.

در اینجا می‌توان به شعارهای چون «رهبر منم، رهبری تویی» اتکا کرد: این شعارها می‌توانند به گسترش هواداران نظم جدید بینجامد.

رهبری در انقلاب نو ایرانی، با هدف خیرخواهانه به دنبال گسترش دموکراسی برای ایران زمین است. این رهبری که ناشی از نفوذ اجتماعی و نه از جایگاه اقتدار و قدرت است،

سعی می‌کند تا تلاش‌های دیگران برای دستیابی به یک خیر بزرگ‌تر را به حداکثر رساند. رهبری این انقلاب توانسته است با انقلابیون نخبه ارتباط برقرار کند و ضمن کمک به دیگران، مسئولیت‌پذیر باشد.

همان‌طور که در بالا اشاره شد رهبری در انقلاب نو نه تنها روش مصلحانه ندارد، بلکه همیشه از تغییر نظام گفته‌ است. او همچنین از پایگاه اجتماعی خود برای کمک به دیگر انقلابیون استفاده کرده است.

در اینجا اشاره به یک تفاوت اساسی بین رهبران انقلاب قدیم ایران و انقلاب نو ضروری است. اگر برای رهبری در دهه ۵۰ کاریزماتیک بودن ویژگی مهمی بود، برای رهبر انقلابی در عصر حاضر «انعطاف‌پذیری شناختی» و «نقدپذیری» ویژگی‌های ضروری‌اند.

در پایان می‌توان به پرسش نخست این یادداشت برگشت و در پاسخ به این سوال که آیا انقلاب‌ها برای پیروزی به رهبر نیاز دارند، گفت، بلی؛ انقلاب‌ها بدون رهبر نیستند.

حتی همین انقلاب نو نیز رهبر دارد؛ کافی است کارنامه ۴۰ ساله اخیر را مرور کنیم تا رهبری انقلاب را ببینیم.