زندانی سیاسی در ایران – امضا محفوظ
در هر جنبش اجتماعی، روشنفکران به عنوان تئوریسینها و نظریهپردازها، نقش مهمی در هدایت و جهتدهی به جنبش دارند؛ اما در جنبش اجتماعی اخیر یکی از دلایلی که جریان اصلاحطلب داخل آن را دستمایهای برای تخطئه این خیزش قرار میداد، عدم همراهی شماری از روشنفکران داخل با آن بود. در اینجا باید پرسید که روشنفکری چیست و چگونه شکل میگیرد؟
روشنفکر کسی است که با شناخت وضعیت موجود جامعه و با دغدغه حل مشکلات و تنگناهای اجتماعی به تبیین صورت مسئله و ارائه راهحلهای مناسب جهت برونرفت از مشکل بپردازد. روشنفکر اساسا در فضایی آزاد میبالد؛ فضایی که محدودیتی برای تحصیل عقاید و آراء فلسفی از یک طرف و ترویج دیدگاهها و آراء و عقاید فکری از طرف دیگر وجود نداشته باشد. روشنفکر آن نیست که مغالطهگریها و لفاظیهای حکومت ایدئولوژیک را نشخوار کرده و چشم بر مطالبات مردم ببندد؛ بلکه کسی است که دگرگونیهای اجتماعی را با دقت تمام رصد کرده و با ارائه راهحلهای نوآورانه خود، راهگشای تنگناهای اجتماعی باشد.
در یک نظام سیاسی که آرمانهای آن «ایجاد جامعه یک شکل و یکپارچه زیر پرچم اسلام و تحت هدایت رهبری فرهمند» که خود مفسر و تنظیم کننده ایدئولوژی بوده و هیچ فعل و انفعالی خارج از اتوریته وی نمیتواند انجام شود، روشنفکری چگونه میتواند تکوین یابد؟! در جامعهای که دانشگاههای آن و بالاخص اکثر رشتههای علوم انسانی چون علوم اجتماعی و سیاسی از تفتیش و پاکسازی و … در امان نمانده، روشنفکر چگونه میتواند نشو و نمو کرده و به بلوغ روشنفکری برسد؟!
سرکوب در جمهوری اسلامی از دایره متلاشی کردن گروهها و انجمنها فراتر رفته و به محدوده رصد و تفتیش افراد جامعه رسیده است. رصد تک تک افراد جامعه با هدف شناسایی و سرکوب افرادی انجام میشود که امکان بالقوه برای رشد و نمو و تبدیل به روشنفکر شدن را دارند و در آینده بیم آن میرود نقش لیدر را در جنبشهای اجتماعی بازی کنند و یا حداقل با پیوستن به اپوزسیونهای خارجنشین باعث تقویت آنها شوند.
ستارهدار کردن دانشجویان و حبس آنها از جمله اقدامات سرکوبگرایانهای است که با هدف جلوگیری از تکوین روشنفکری و اپوزیسیون خارج از ساختار حکومت و برانداز ، در طول قریب به چهار دهه حکمرانی جمهوری اسلامی انجام گرفته است. حاصل چنین قلع و قمعی خشکیدن و از بین رفتن زایندگی فکری و روشنفکری در ایران است. چنین میشود که آنهایی که ادعای روشنفکر بودن دارند و همواره در چارچوب دستگاه حاکمیت فکر کردهاند، از روند تحولات اجتماعی عقب مانده و از تبیین علل جنبش اجتماعی سال ۹۶ ناتوان بوده و نمیدانند چگونه به تجزیه و تحلیل ریشههای اجتماعی چنین جنبشی بپردازند و در نهایت، از سر استیصال و ناتوان از توضیح دگرگونی اجتماعی در ایران، به تئوری توطئه پناه برده و سعی میکنند خیزش مردم و جوانان را حاصل توطئه استکبار جهانی و صهیونیسم بدانند! اینان همانهایی هستند که از سرچشمه لایزال فضیلت که همان رهبر فرهمند باشد کسب فیض و معرفت کرده و نشان روشنفکری دریافت کردهاند!