یادداشت

آموزش به زبان مادری، دامی برای انزوا یا فرصتی برای ارتقا

زبان مادری

آموزش به زبان مادری، دامی برای انزوا یا فرصتی برای ارتقا

بهزاد احمدی‌نیا

بسیاری از فعالان و گروه‌های قومیت‌گرا و جدایی‌طلب، یکی از دلایل اصلی خواسته‌های خود را نبود آموزش به زبان مادری در استان‌های مختلف عنوان می‌کنند و از این خواسته به‌،نوان دلیل اصلی محرومیت و عقب ماندگی مناطق مورد ادعای خود نام می‌برند. بنیان این ادعا بر این است که کودکان در سال‌های نخستین زندگی، زبان باز کردن را به زبان مادری که در خانه صحبت می‌شود انجام می‌دهند و با ورود به مدرسه، با زبانی نا آشنا روبرو هستند که امکان تحصیل را از آنها می‌گیرد. برای بررسی درستی این ادعا در دو بخش به آن می‌پردازیم: نخست درباره‌ی اهمیت و موضوعیت زبان مادری و سپس به تجربه‌های جهانی.

اهمیت و موضوعیت زبان ملی

برای تشکیل یک کشور موئلفه‌های مختلفی نیاز است اما برخی از آنها بنیان‌های غیر‌قابل چشم‌پوشی هستند. اصولا کشورها براساس ملت‌ها شکل می‌گیرند و ملت تعریف‌های مختلفی در علوم انسانی دارد که در بین تمام این تعریف‌ها «داشتن فرهنگ مشترک» ذکر شده است. خودِ فرهنگ از اجزای مختلفی تشکیل شده که یکی از اصلی‌ترین آنها «زبان» است. تقریبا در جهان هیچ کشوری را نمی‌توان یافت که در تمام جغرافیای آن از یک گویش یک‌شکل و بدون تفاوت استفاده شود-البته کشورهای مینیاتوری از این قاعده مستثنی هستند-. موئلفه‌های اصلی تشکیل یک ملت-کشور بسیار ریشه‌دار، مهم و معمولا کم تغییر خواهند بود؛ مانند پرچم ملی، زبان رسمی و ارکان حکومت، مگر آنکه تغییرات بنیادی مانند انقلاب، تجزیه یا شکست در جنگ خارجی رخ دهند.

باید توجه داشت که شالوده‌ی یک کشور متشکل از ان ارکان است و حذف یا خدشه در هرکدام یکپارچگی و مفهوم وجودی آن کشور را سست می‌کند. این امر چنان اهمیتی دارد که حتی در کشورهایی که در عصر مدرن تشکیل شده‌اند (مانند کانادا، استرالیا و آمریکا) نیز سازوکار حفاظت از این ارکان در قانون اساسی درنظر گرفته شده و قوانین زیرمجموعه نیز بر اساس آن تدوین می‌شوند.

در میان ارکان اصلی، زبان رسمی نقشی بسیار مهم بازی می‌کند. زبان و گویش درواقع مهمترین عامل ارتباطی بین افراد جامعه و برترین ابزار ارتباط دولت-ملت است از این رو در تمامی قوانین اساسی مفهوم زبان رسمی و محدوده‌ی اعمال آن با شفافیت مشخص می‌شود و حتی در بسیاری موارد این هم‌زبانی‌ست که مرزهای جغرافیایی و نظام سیاسی را تعیین می‌کند. معمولا تغییر این ارکان نیازمند یک نیروی اجتماعی-نظامی بزرگ و تغییرات اساسی در کلیه ساختارهای یک کشور است. در این بین زبان نیز تعریف مشخص خود را دارد.

از آنجا که موئلفه‌های لازم برای زبان شانخته شدنِ یک گویش مشخص هستند، بسیاری از گویش‌ها را نمی‌توان اصولا زبان مجزا خواند. به‌عنوان مثال کلیه زیرمجموعه‌های عربی که در حاشیه خلیج فارس، مصر، لبنان و سومالی مورد استفاده هستند، با عنوان زبان عربی شناخته می‌شوند در حالیکه درک برخی از آنها برای متکلمین به زبان عربی دیگر دشوار یا ناممکن است. پس موضوع مهم دیگر در به رسمیت شناخته شدن یک گویش به عنوان «زبان» موئلفه‌های زبان‌شناختی است.

تجربه های جهانی

بحث زبان ملی و زبان رسمی آموزشی یا «زبان مدرسه» یا «زبان آموزش» مبحثی نوین در جامعه‌شناسی مدرن محسوب می‌شود. از آنجا که مفهوم کشور و ملت در دوران مدرن تغییرات اساسی داشته، دغدغه‌های قانون‌گذاران نیز متناسب با این تغییرات تطبیق یافته است. در قرن بیستم قوانین مربوط به زبان آموزشی مورد توجه قرار گرفت و در قرن بیست و یکم شاهد تدوین قوانین مرتبط با این مقوله هستیم.

برای بررسی این موضوع، به چند کشور که در آنها زبان‌های مختلفی رایج است می‌پردازیم.

هند

در قانون اساسی هند که در سال ۱۹۴۷ تدوین شده، زبان رسمی کشور انگلیسی و هندی تعیین شده است. در این کشور بیش از ۲۷ زبان رایج محلی وجود دارد پس در بخش‌های دیگر قانون تصریح شده که هیچ کس نباید از تحصیل در مراکز دولتی یا دریافت‌کننده‌ی کمک‌های دولتی به خاطر زبان یا قومیت خود محروم شود. تمامی اقلیت‌های مذهبی و زبانی حق استفاده‌ی برابر و انتخاب مرکز آموزشی خود را دارند. حق برقرار کردن مجتمع‌های آموزشی به زبان و مذاهب رایج به‌صورت خصوصی به رسمیت شناخته شده است. در قانون اساسی هند، زبانی که مراکز آموزشی با آن اداره می‌شوند، هندی و انگلیسی‌ست و همانند پارلمان، در مدارس به این دو زبان تدریس می‌شود.

اتحادیه اروپا

براساس تحقیقات رسمی که بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ در قاره اروپا انجام شد، ۱۰ درصد از افت تحصیلی و عقب‌ماندگی تحصیلی در این قاره ناشی از اختلاف میان زبان رسمی و زبان مادری بوده است. برای رفع این مشکل و دستیابی به حقوق بشری که در قانون تشکیل این اتحادیه تدوین شده است، پیشنهاداتی به‌عنوان متمم ارائه شده که برخی از آنها عبارتند از:

دولت‌ها موظف هستند شرایط دسترسی به آموزش برابر را برای تمامی اقلیت‌ها فراهم کنند.

زبان رسمی آموزش باید پیش از سنجش‌های درسی، به‌طور کامل به دانش‌آموزان آموزش داده شود.

در صورت مشاهده‌ی هرگونه ضعف تحصیلی ناشی از تسلط نداشتن به زبان آموزشی، مراکز آموزشی دولتی موظف به برگزاری دوره‌های لازم تا دستیابی به تسلط لازم به زبان هستند.

میزان درک دانش‌آموز از مفاهیم آموزشی متفاوت است؛ مفاهیم مبتنی بر زبان مانند ادبیات، تاریخ و تلفط متفاوت از مفاهیم ریاضی، علوم و جغرافیا هستند، برای سنجش درک دانش‌آموزانی که از اقلیت هستند باید آزمون‌های متناسب برگزار شود.

کانادا

در قانون اساسی کانادا زبان رسمی دو زبان فرانسه و انگلیسی‌ست و حق دسترسی دانش‌آموزان و اولیای آنها به برنامه‌های آموزشی با هر یک از این دو زبان بسته به منطقه جغرافیایی محل سکونت آنها به رسمیت شناخته شده است. قانون اساسی کانادا زبان و فرهنگ مادری را به رسمیت می‌شناسد و تشویق می‌کند مهاجران این دو مقوله فرهنگی را در خانواده حفظ کنند اما کلیه خدمات آموزشی دولتی به دو زبان رسمی کشور ارائه می‌شود. دولت کانادا امکان آموزش زبان‌های رسمی به صورت رایگان برای تمامی اقلیت‌های ساکن این کشور را فراهم می‌کند.

جمع‌بندی

نمونه‌های بررسی شده نشان می‌دهد میان به رسمیت شناخته شدنِ حق استفاده از زبان مادری و ارائه خدمات عمومی مبتنی بر بودجه‌ی عمومی به زبانی غیر از زبان رسمی کشور متفاوت است.

از سوی دیگر، همانطور که اشاره شد، زبان رسمی شالوده‌ی اساسی تشکیل کشور و ملت است و محرومیت از دانستن این زبان موجب جدایی از بدنه‌ی ملت و کشور می‌شود. آنچه تحت عنوان حق آموزش به زبان مادری از سوی طرفداران این موضوع بیان می‌شود، در واقع کودکان را از یادگیری زبان رسمی و رایج کشور بی‌نیاز می‌کند در حالیکه کودک پس از پایان تحصیلات مدرسه، برای ادامه‌ی تحصیل در دانشگاه یا ورود به بازار کار برای داشتن حق برابر با تمامی اتباع کشور، نیازمند تسلط به زبان رسمی است. درواقع ارائه‌ی خدمات و آموزش به زبان مادری، نه‌تنها موجب ارتقاء و حق برابر برای اقلیت‌ها نمی‌شود بلکه به انزوای بیشتر و محرومیت بیشتر آنها منتهی خواهد شد.

واپسین نکته این که، یادگیری زبان مادری با آموزش به زبان مادری تفاوت اساسی دارد. هیچ قانونی در جهان یادگیری زبان مادری یا زبان دیگر را منع نمی‌کند اما رائه‌ی خدمات آموزشی (حرف زدن معلم سر کلاس) به زبانی غیر از زبان رسمی، تقریبا در تمامی جهان در مراکز آموزشی دولتی منع شده است.