آکادمی جنبش

انقلابی که انقلاب نبود

«هر گردی گردو نیست» و این واقعیت را در ابعاد بزرگ و تاریخی در آنچه در آخر دهه‌ی ۸۰ میلادی در انقلاب رومانی رخ داد می‌توان مشاهده کرد.

انقلابی که انقلاب نبود (درس‌هایی از سقوط قلابی یک دیکتاتور)

✍️بهزاد احمدی‌نیا

در زندگی هر اتفاقی که ظاهری خوشایند دارد، لزوما به نتیجه‌ای دلخواه و خوشایند ختم نمی‌شود. به قول معروف می‌گویند: «هر گردی گردو نیست» و این واقعیت را در ابعاد بزرگ و تاریخی در آنچه در آخر دهه‌ی ۸۰ میلادی در انقلاب رومانی رخ داد می‌توان مشاهده کرد.

در نوشتارهای پیشین روندی که در کشور رومانی پس از سقوط چائوشسکو، دیکتاتور مخوف کمونیست رخ داد و رویه‌ی عدالت انتقالی را شرح دادیم. در این نوشتار که شاید پایانی بر دوره‌ای از مباحث باشد، به درس‌هایی که باید از این رخداد گرفت می‌پردازیم.

حزب کمونیست رومانی ۴۲ سال بر این کشور حکم راند و دو سوم از این مدت را تحت رهبری ژنرال چائوشسکو قرار داشت. این حکومت نه‌چندان طولانی همانند دیگر دیکتاتوری‌ها با سرکوب‌ها و خون‌ریزی‌های فراوان همراه بود. در این مسیر همسر چائوشسکو نیز نقشی فعال و مهم در تصمیم‌ها و اقدامات داشت. این دو در سال ۱۹۸۹ در پی آنچه «انقلاب» خوانده شد، از قدرت عزل و اعدام شدند. ماجرای این سرنگونی از یک سو با نام ایران گره خورده و از سوی دیگر درس‌های بسیار کلیدی برای آینده‌ی ایران دارد.

رومانی و ایران از دهه‌ی ۶۰ میلادی (۴۰ شمسی) روابط تجاری نسبتا گسترده‌ای داشتند و در سال ۱۳۵۰ چائوشسکو از جمله میهمانان جشن‌های ۲۵۰۰ ساله‌ی ایران بود. به‌تدریج و با شدت گرفتن سرکوب در دولت او، این روابط محدودتر شد تا اینکه با انقلاب ایران بار دیگر دروازه‌ی همکاری ها بین دو کشور گسترش یافت. نقطه‌ی عطف این رابطه، آخرین سفر زندگی دیکتاتور رومانی به تهران بود. در ۱۷ دسامبر ۱۹۸۹ بار دیگر نارضایتی‌های خیابانی گریبان رومانی را گرفت که سرکوبی شدید را به‌همراه داشت و روز بعد چائوشسکو به تهران سفر کرد. این سفر همزمان با نخستین ریاست‌جمهوری علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی بود. هاشمی که به‌دنبال تثبیت پایه‌های قدرت و مدیریت دوران پس از جنگ بود، قراردادهای فراوانی به ارزش ۲ میلیارد دلار (رقمی بسیار بزرگ در آن روز) با او امضا و در بیستم دسامبر (۲۹ آذر ۱۳۶۸) او را رسما بدرقه کرد.

چائوشسکو روز بعد در تجمعی بزرگ که برای سخنرانی او ترتیب داده شده بود (شبیه به ۹ دی خامنه‌ای) معترضان را عوامل بیگانه و ناآرامی‌ها را نتیجه‌ی فعالیت غرب اعلام کرد اما در همان جمعیت نیز فریادهای اعتراض بلند شد. فیلم این سخنرانی و آن اعتراض اکنون به نمادی تاریخی از پایان دیکتاتوری تبدیل شده است. در مسیر بازگشت، چائوشسکو و همسرش دستگیر و به ارتش تحویل داده شدند. کمیته‌ای با عنوان «انقلاب» تشکیل شد که متشکل از اصلاح‌طلب‌های طرد شده‌ی دوران کمونیسم و برخی ارتشی‌ها بود؛ ارتشی که خود دست‌اندرکار شدیدترین سرکوب‌های خیابانی بود. این زوج پس از محاکمه‌ای عجولانه در دادگاه صحرایی نظامی در ۲۵ دسامبر (۵ روز بعد) به اعدام محکوم و بلافاصله به جوخه‌ی آتش سپرده شدند. این اعدام گرچه ظاهرا پایان دوران سیاه و آغاز روزگاری تازه در رومانی بود اما درواقع دورانی تاریک‌تر را رقم زد.

در همان‌روز اعدام و روزهای پس از آن، خبرهایی مبنی بر درگیری ارتش با شورشیان حامی چائوشسکو منتشر می‌شدند. این درگیری‌ها که به بهانه‌ی مبارزه با «ضدانقلاب» رخ می‌داد، ده‌ها کشته و صدها زخمی برجای گذاشت و بهانه‌ای برای تشکیل کمیته‌های تصفیه با عنوان «عدالت انتقالی» یا «دادگاه‌های انقلاب» شد. قضات و دادستان‌های این دادگاه‌ها همگی از عوامل فعال دوران کمونیسم بودند و قدرت سیاسی نیز به یکی از سیاستمداران دوران خود چائوشسکو انتقال یافته بود. این وضعیت موجب شد تا جز معدودی از فرماندهان و مدیران میانی دوران دیکتاتوری، اصلی‌ترین مهره‌ها از ترازوی عدالت گریخته، مورد عفو قرار گرفته یا حتی تبرئه شوند.

حکومت انتقالی با مدیریت قوانین و وضع قوانین مورد نیاز خود و زیر عنوان «وفاق ملی» موفق شد برای بیش از سه دهه در مقابل پاکسازی کمونیسم و اجرای عدالت ایستادگی کند. طی این دوران هر تلاشی برای بازگشایی پرونده‌های دسامبر ۱۹۸۹ ناکام می‌ماند اما بالاخره این تلاش‌ها یک نتیجه‌ی بسیار مهم داشت. در جریان تغییر دولت‌هایی که البته بسیار هم به یکدیگر شبیه بودند، رقابت‌های سیاسی موجب شد مدارکی منتشر شوند که نشان می‌داد درگیری‌ها و کشتار پس از چائوشسکو با مدیریت دولت انتقالی و برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی ترتیب داده شده است. در این مدارک آشکار شد که برای مصون ماندن فرماندهان عالی‌رتبه‌ی سرکوب، آشوب‌ها و درگیری‌هایی ترتیب داده شده تا نگرانی از بازگشت دیکتاتوری موجب همراهی جامعه و مردم با این سرکوب‌ها شود. این پرونده‌ها اکنون بازگشایی شده و حکم‌های بدوی برای برخی از جمله یون ایلیشسکو، رئیس دولت انتقالی نیز صادر شده است.

در مجموع آنچه برای ایرانیان باید مورد توجه قرار گیرد این است که عبارت «این برود، هر کس بیاید بهتر است» هم بارها در ایران آزموده شده و هم در تاریخ جهان نمونه‌های بسیاری برای نادرستی آن وجود دارد. آنچه مهم‌تر از سرنگونی و حذف یک دیکتاتور فاسد است، توجه به جایگزینی است که برای آن در نظر گرفته می‌شود. آنچه در اصطلاح روشنفکرانه و سیاسی «آلترناتیو» خوانده می‌شود، نقشی کلیدی در نجات یک ملت و کشور دارد. جزئیات و دیدن انحراف‌ها، ایستادگی بر بنیان‌ها و چشم‌پوشی نکردن از خواسته‌ها به بهای به‌دست آوردن حداقل‌ها، نکات مهمی هستند که برای خیزش و جنبش و در انتها انقلاب باید مورد توجه قرار گیرند.

در سیاست، کلمه به کلمه، رفتار به رفتار و حتی واکنش‌های فیزیکی افراد به همراه پیشینه و رفتارهای روزمره‌ی آنها باید به دقت و شدت مورد توجه قرار گیرد. «من هیچ حسی نسبت به بازگشت به وطن ندارم» جمله‌ای تاریخی است که باید برای تمام نسل‌های آینده نقل و رویدادهای پس از آن شرح داده شود. همچنین استفاده از عناوین مختلف، رفتارهای سودجویانه یا تفرقه افکن، تلاش برای مصادره و حتی نادیده گرفتن خواسته‌های عمومی همگی نشانه‌هایی هستند که باید نسبت به آنها حساس بود و در انتخاب و تایید رهبران و راهبران مورد توجه دقیق قرار گیرند.

نکته: دیدگاه‌های ابراز شده در این نوشتار لزوما بازتاب سیاست‌های «موسسه ترویج جامعه باز» نمی‌باشد.