نگاهی به شورشهای دهههای ۶۰ و ۷۰ ایران
دههی ۶۰، سالهای آرامش و تشویش
در نوشتارهای پیشین دربارهی تفاوتها و شباهتهای شورش، جنبش و انقلاب توضیحاتی داده شد. از جمله نکتههای قابل بررسی در رویدادهای اجتماعی، یافتن شباهتها یا ویژگیهای مشترک بین پدیدههای گفتهشده است. اما باید گفت ویژگیهای کلیدی هر کدام است که تعیینکنندهی نوع رویداد خواهد بود.
شورشها چند ویژگی مهم دارند. نخست اینکه بهشدت خشونتمحور و هیجانی هستند. معمولا از پیش اعلام شده نیستند؛ واکنشی هستند، یعنی در واکنش به یک رویداد رخ میدهند و رهبری ندارند. شورش لزوما هدف مشخصی در زمان شروع ندارد. تغییر هرکدام از این ویژگیها میتواند منجر به تغییر شورش و تبدیل آن به انقلاب یا حتی جنبش شود اما این نیز قطعی نیست. برای نمونه شورش ممکن است در پاسخ به فراخوان یک گروه یا شخص روی دهد.
دههی ۶۰ شمسی، آرامش پس از تثبیت جمهوری اسلامی
دههی ۱۳۶۰ در ایران برای جمهوری اسلامی که در ابتدای آن هنوز پایههای خود را سست میدید، نعمتی بهنام جنگ بههمراه داشت. جنگ ایران و عراق که در سال ۱۳۵۹ آغاز شد. جنگی که بهانهای بود برای سرکوب هرگونه اعتراض و اقدامات اصلاحطلبانه در گروههای سیاسی که مخالف روند تمامیتخواهانه هیأت حاکم بودند. چخفقان تا جایی پیش رفت که حکومت امضای نامه ۹۰ تن از فعالان سیاسی که برخی از آنها حتی نمایندهی مجلس بودند را نیز برنتابید. بسیاری از امضا کنندگان بهدلیل لحن انتقادیای که نامه نسبت به ادامهی جنگ و وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور داشت، بازداشت، شکنجه و ناگزیر به اعترافات تلویزیونی شدند. تقریبا تنها شورش و حرکتی که نمود خیابانی در این دهه داشت، شورش خرداد ۱۳۶۰ بود.
خرداد ۱۳۶۰
تصویب قانون قصاص و استیضاح بنیصدر، نخستین رئیس جمهوری ایران، دو رویدادی بود که موجب تظاهرات شمار بسیاری در سیام خرداد در شهرهای ایران شد. از یک سو نیروهای ملی که به اسلامی شدن قوانین مدنی و بهویژه قانون قصاص اعتراض داشتند از مردم دعوت کردند در اعتراض به آن در این روز به خیابان آمده و تظاهرات مسالمتآمیز انجام دهند. این فراخوان بهنسبت نفوذ نیروهای ملی، با استقبال مناسبی روبرو و در آرامش برگزار شد اما عصر آن روز وضعیت دیگری رقم خورد.
مجاهدین خلق، چریکهای فدایی اقلیت و برخی دیگر گروههای سیاسی مسلح در اعتراض به استیضاح و عزل بنیصدر نیروهای خود را به خیابان فراخواندند. طی کسری از یک ساعت، درگیریهای شدیدی در تهران و دیگر شهرها مانند اصفهان و تبریز بین پاسداران و این نیروها روی داد که در نهایت منجر به کشتهشدن تعدادی و زخمیشدن بسیاری از نیروهای دوطرف شد.
شکست شورش مجاهدین خلق و چریکهای فدایی
روایتهای مختلفی از این شورش وجود دارد و مشخص نیست کدام طرف برای نخستین بار از سلاح استفاده کرده اما مشخص است که نیروهای مجاهدین دستکم با بههمراه داشتن سلاح سرد در این اعتراضات شرکت کرده بودند. نتیجهی این شورش که تنها شورش جدی در دههی ۶۰ بود، کشته و زندانی شدند عدهی زیادی از معترضان طی ماههای بعد از آن و خروج گروههای دعوت کننده به آن از حاکمیت و اعلام جنگ مسلحانه مسعود رجوی علیه جمهوری اسلامی بود. مجاهیدن خلق به عراق رفت و در کنار صدام با ایران وارد جنگ شد و شورشی که رهبری هم داشت، به دلیل نداشتن اهداف مشخص، نداشتن پایگاه اجتماعی و سرکوب همهجانبه طی یک روز شکست خورد.
شکست این شورش و اقدامات رهبران آن در سالهای بعد، موجب شد بخشی از بدنهی شورش که زندانی شده یا در ایران مانده بودند، به بهانهی سابقهی ارتباط با این گروهها هدف انتقامجویی روحالله خمینی و دستگاه امنیتی-انتظامی جمهوری اسلامی قرار گیرند. این انتقامجوییها تا آنجا پیش رفت که در سال ۱۳۶۷ در دولت میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، هزاران نفر از زندانیان سابق و در زندان از این گروهها، توسط یک هیأت مرگ که ابراهیم رئیسی، ریشهری، پورمحمدی، ربانی املشی و موسوی اردبیلی ارکان آن بودند اعدام شوند. شورشیان نیز طی عملیاتهای مختلف از جمله فروغ جاویدان، کینهی سرکوب شورش و همراه نشدن مردم با آن را انتقامجویی کردند. آنها با همکاری صدام علیه ایران عملیات نظامی انجام داده و شمار بالایی از پاسداران و حتی مردم عادی را کشتند.
نکته: دیدگاههای ابراز شده در این نوشتار لزوماً بازتاب سیاستهای «موسسه ترویج جامعه باز» نمیباشد.