نگاهی به شورشهای دهههای ۶۰ و ۷۰ ایران
دههی ۷۰، پایان ماه عسل
شورش کوی طلاب
دههی ۱۳۷۰ شورشهای خیابانی علیه جمهوری اسلامی را رنگ و بوی تازهای داد. نخستین اقدام، تقابل میان آستان قدس رضوی و شهرداری مشهد از یک سو و کمدرآمدترین قشر ساکن مشهد در کوی طلاب از سوی دیگر بود. نهم خرداد ۱۳۷۱ مردم در مقابل بولدوزرها و لودرهایی که برای تخریب کوی طلاب به منظور نوسازی آمده بودند ایستادند و حضور نیروی انتظامی و شلیک به یک دانشآموز موجب شد آتش شورش شهر را فرا بگیرد. بسیاری از بانکها و دفاتر آستان قدس رضوی به آتش کشیده شدند. شورش طی یک روز با سرکوب نیروی انتظامی به پایان رسید و سپس ابراهیم رئیسی، دادستان وقت تهران، حکم اعدام ۴ تن از بازداشتیها را صادر کرد و آنها اعدام شدند.
شورش اسلامشهر
سه سال پس از این حادثه، در پانزده فروردین ۱۳۷۴ یک گروه دیگر از طبقهی فقیر در ایران علیه جمهوری اسلامی شوریدند. مردم اسلامشهر در حاشیهی جنوب غربی تهران که کمدرآمدترین و فقیرترین قشر استان محسوب میشدند، در اعتراض به افزایش قیمتها، افزایش نرخ کرایه تاکسی برای تردد به تهران و نبود اتوبوس و حمل و نقل عمومی ارزانقیمت، به خیابان آمده با آتش زدن لاستیک اقدام به اعتراض کردند. آنها برای مدتی جادهی قدیم ساوه به چهاردانگه را مسدود کردند.
یگان ویژهی ضد شورش برای نخستین بار در تاریخ ایران در این حادثه وارد عمل شد. شدت خشونت در سرکوب این شورش به حدی بود که رویترز گزارش کرد در ساعت ۸ شب، اسلامشهر کاملا به یک منطقه جنگی بدل شده بود. تحت فشار خشونتها و شلیک نیروی انتظامی، مردم به یک پاسگاه هجوم بردند تا خود را مسلح کنند. در نهایت پس از چهار روز کنترل اسلامشهر دوباره به جمهوری اسلامی بازگشت.
در نبود شبکههای اجتماعی و رسانههای مستقل، هرگز آمار درستی از میزان کشتهشدگان این دو حادثه بهدست نیامد. از این دو شورش فقط یک عکس سیاهسفید نهچندان شفاف مربوط به بسته شدن جاده ساوه موجود است و هیچ پوشش تصویری عمومی از آنها در تاریخ ثبت نشده است. برخی شورش اسلامشهر را پرتلفاتترین شورش دههی ۱۳۷۰ عنوان کردهاند.
شورش کوی دانشگاه
این دهه برای جمهوری اسلامی با کابوس ادامهپیدا کرد و پایان یافت. پاییز ۱۳۷۷ قتلهای زنجیرهای توسط وزارت اطلاعات و سعید امامی کشور و بهویژه تهران را تا مرز شورش برد. اما در تیرماه ۱۳۷۸، بهدنبال توقیف روزنامهی سلام به خاطر انتشار اسناد دست داشتن سعید امامی، در تنظیم لایحه اصلاح قانون مطبوعات، دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران در امیرآباد، یک اعتراض خیابانی مسالمتآمیز در مقابل در ورودی خوابگاه انجام دادند. به دنبال این اعتراض، نیمه شب نیروی انتظامی تحت فرماندهی قالیباف به خوابگاه یورش برده و عدهی زیادی از دانشجویان را بهشکل وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرارداده، بازداشت کرده و بسیاری اموال آنها را تخریب کردند.
فردای آنروز یعنی ۱۸ تیرماه، تاریخ شورشهای ایران وارد فصل تازهای شد. تقابل میان دانشجویان و نیروهای امنیتی- اطلاعاتی جمهوری اسلامی به تمام ایران گسترش یافت و چندین هفته شهرهای مختلف را درگیر آشوب کرد. در این دوران از نیروهای فشار حاکمیت نیز رونمایی شد. آنها با لباس شخصی، مسلح به سلاحهای سرد و گرم تحت سازماندهی و فرماندهی فرماندهان سپاه و بسیج در صحنه حاضر و با دانشجویان و معترضان درگیر میشدند. حادثهی کوی دانشگاه چنان گسترده بود که تا سال ۱۳۸۴ هر سال در سالگرد این رویداد کشور با شورشها، آشوب و بازداشت و درگیری روبرو میشد. حتی اهمیت و حساسیت آن از روز رسمی دانشجو در شانزده آذر نیز فراتر رفت.
شورش کوی دانشگاه اگرچه با رهبری اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشگاههای ایران، تحکیم وحدت، همراه شد و خواستههایی را مطرح کرد و حتی در سالهای بعد نیز در سالگرد خود در ابعاد کوچکتر تکرار شد، اما بهسبب همراه شدن رهبران آن با بخشی از حاکمیت که در دولت سید محمد خاتمی حضور داشت، بهجای آنکه به جنبش یا انقلاب تبدیل شود، رفتهرفته از دانشجویان یک نیروی فشار در کنترل اصلاحطلبان ساخت. طوری که هرگاه نیاز به استفاده از فشار خیابانی علیه حاکمیت به رهبری علی خامنهای بود، بهانهای برای آن میتراشیدند و دانشجویان را به خیابان میفرستادند. نبود رویه ثابت، نداشتن خواستههای مشخص و ثابت، سهیم شدن در قدرت و عضویت در حکمرانی (بعدتر بخشی از رهبران جنبش به نمایندگی مجلس و پستهای دولتی رسیدند)، سرکوب شدید حاکمیت و احکام سنگین زندان و اعدام و در نهایت چند دستگی و رقابت در رهبری موجب شد شورش کوی دانشگاه بدون دستاورد خاصی در همان تیرماه ۷۸ بهپایان برسد.
نکته: دیدگاههای ابراز شده در این نوشتار لزوماً بازتاب سیاستهای «موسسه ترویج جامعه باز» نمیباشد.